قسمت أول خطبه در حمد و ثنای خداوند:

(صفّین سرزمینی است در سمت غربی فرات بطرف شام که در آنجا جنگ مشهور بین آن بزرگوار و معاویه واقع شد):

خداوند متعال را سپاسگزارم برای تمام گردانیدن نعمتش و فرمانبرداری در مقابل بزرگواری و عزّتش و نگاه داشتن از معصیتش (زیرا شکر در هر نعمتی علاوه بر اینکه نعمت را می افزاید خود راهی است بسوی بندگی و نکردن معصیت)

و از او کمک می طلبم برای احتیاجی که به بی نیاز گردانیدنش دارم، زیرا کسیرا که او هدایت نماید گمراه نمی شود، و کسیرا که دشمنی کرده فرمانش را انجام ندهد راه نجات نیست، و کسیرا که بی نیاز گرداند محتاج نخواهد شد، زیرا بی نیاز گردانیدن او (اگر بمیزان عقل سنجیده شود) زیادتر است از هر چیزیکه با آن برابر و هم وزن شود، و بهتر است از هر چیزیکه (جواهری که در گنجینه ها) پوشیده گردد،

و گواهی می دهم بر اینکه نیست خدائی بجز او که مستجمع جمیع صفات کمالیّه و تنها کسی است که برای او شریکی نیست، گواهی که از روی اخلاق و راستی می باشد (نه آنکه به زبان گفته در دل باور نداشته باشم)

و خود را از معاصی نگاه می داریم بآن (کلمه شهادت) مادامی که زنده ایم و ذخیره می کنیم ایمان به آن را برای ترسها و سختیهایی که در قیامت بما می رسد، زیرا کلمه شهادت لازمه ایمان و گشاینده احسان الهیّ و باعث خوشنودی خدا و دور کردن شیطان است (شیطان همیشه فرزند آدم را فریب می دهد تا بلکه او شریکی برای خدا قائل شود، پس ادای کلمه شهادت و اعتقاد بآن سبب از کار باز داشتن و دور کردن شیطان است).

. و گواهی می دهم که محمّد (صلّی اللَّه علیه و آله) بنده خدا و فرستاده اوست، فرستاد او را با دینی که شهرت عالمگیر دارد و با نشانه (و معجزاتی که از آن حضرت) رسیده و با کتابی که آورده (و در دسترس مردم است) و با نور درخشنده و روشنی تابنده (برهان عقل و نقل) و با فرمانی که حقّ و باطل را از هم جدا می سازد، تا شبهات باطله (کفر و شرک) را برطرف نموده با مردم از روی برهان سخن گوید و معجزات خود را ظاهر گرداند و آنان را بآیات قرآن تنبیه نموده از عذابهایی که بر امّتهای پیش وارد شده بترساند (تا عبرت گرفته از معصیت و نافرمانی دست بردارند).

فرستاد او را در وقتی که مردم مبتلی به فتنه های بسیار بودند (از جهت پرستش های گوناگون و اختلاف آراء و گمراهی) که در آن ریسمان دین پاره شده، ستونهای ایمان و یقین متزلزل گردیده، اصل دین مختلف و کار آن (احکامش) درهم و برهم، راه خارج شدن (از آن فتنه ها) تنگ (فرار از آنها غیر ممکن) و وسیله ای برای هدایت نبود،

پس رهنمایی و هدایت از بین رفته کوری و گمراهی شیوع داشت، بر خداوند سبحان عاصی و شیطان را یار بودند، ایمان ذلیل و ستونهای آن ویران گشته، آثار و نشانه هایش تغییر کرده، راههای آن خراب و نابود شده بود،

مردم پیرو شیطان بوده در راههای او قدم نهاده بسر چشمه هایش وارد می شدند (آب گمراهی را می آشامیدند یعنی دستور او را می پذیرفتند، پس قوّت گرفت و) بکمک ایشان حیله های او بکار افتاد و بیرق کفر و ضلالتش افراشته گردید،

در فتنه هایی که مردم را پایمال و لگد کوب کرد (چنانکه چهار پایان هر چه زیر پایشان قرار گیرد پایمال میکنند) و همگی در آن سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند،

در بهترین محلّ دنیا (مکّه معظّمه) و میان بدترین همسایه ها (اهل مکّه) که خواب آنان بی خوابی و سرمه چشمشان گریه بود (بطوری در فتنه و انقلاب و خونریزی و گرفتاری واقع شده بودند که آنی استراحت نداشتند) در سرزمینی که دهان دانای آن بسته و ذلیل، و نادانش افسار گسیخته و ارجمند بود.

و قسمتی دوم از این خطبه است در باره کمال آل پیغمبر (ائمّه اثنی عشر) علیهم السّلام می ‏فرماید:

آل پیغمبر اکرم نگهدارنده راز نهان و پناه فرمان آن حضرت می‏ باشند (بآنچه آن بزرگوار از جانب حقّ تعالی امر فرموده قیام نمودند) و خزینه دانش آن وجود محترم هستند (آنچه را که او می‏ دانسته اینان نیز می‏ دانند) و مرجع حکمتهای آن جناب (تا مردم بآنان رجوع کرده آنچه را نمی‏ دانند بپرسند) و حافظ کتابهایش (قرآن و سنّتش) می ‏باشند، و مانند کوههایی هستند برای دینش (تا از بادهای مخالف و تخریب دشمنان متزلزل نگردد و بسبب ایشان باقی و برقرار بماند)

حضرت رسول اکرم بکمک آنان پشتش را راست کرد (بر اثر ترویج ایشان دین خود را که در اوّل ضعیف و ناتوان بود قویّ و توانا گردانید تا معارف آن سر تا سر جهان را فرا گرفت) و لرزش بدنش را زائل نمود (بسبب خدمات ائمّه اطهار علیهم السَّلام اضطراب و نگرانی که از دشمنان دین اسلام داشت از خود دور کرد).

و قسمت چهارم از این خطبه است در باره کسانی می ‏فرماید که دست از حقّ برداشته در راه باطل قدم نهادند (و دوباره بمدح و ثنای آل پیغمبر «علیهم السّلام» پرداخته):

(خوارج یا منافقین یا اصحاب معاویه و غیر ایشان، تخم) نافرمانی را (در کشتگاه دلهاشان) کشته، به غفلت و فریب آنرا آب داده، هلاکت را درو کردند (پس سعادت دنیا و آخرت را از دست دادند)،

(و امّا اهل بیت رسول اللّه گمشدگان را راهنمائی نموده از هلاکت و بد بختی نجات می ‏دهند، پس) هیچیک از این امّت با آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله طرف مقایسه نبوده و کسانیکه همیشه از نعمت و بخشش (معارف و علوم) ایشان بهره ‏مندند با آنان برابر نیستند (پس چگونه خود را بر اینان ترجیح می ‏دهند و مردم را بسوی خویش می‏ خوانند، و حال آنکه)

آل محمّد علیهم السّلام اساس و پایه دین و ستون ایمان و یقین هستند (زیرا بسبب هدایت و ارشاد ایشان دین اسلام بر پا است و آل محمّد علیهم السّلام کسانی هستند که) دور افتادگان از راه حقّ بآنان رجوع کرده و واماندگان، بایشان ملحق می شوند، و خصائص امامت (علوم و معارف حقّه و آیات و معجزات) در آنان جمع و حقّ ایشان است و بس، و در باره آنان وصیّت (رسول اکرم) وارث بردن (از آن وجود محترم) ثابت است (و ایشان به آن حضرت از هر جهت نزدیکتر و سزاوارترند، و لیکن بعضی از این امّت به وصیّت آن بزرگوار عمل نکرده ارث او را پایمال نموده تخم فساد را در روی زمین پاشیدند، و بحسب ظاهر)

در این هنگام حقّ بسوی اهلش برگشته، بجائی که از آن خارج شده بود منتقل گردید (زیرا پیش از این امارت و خلافت را غصب کرده سزاوار این منصب را خانه نشین کرده بودند).