و هجرت (انتقال از ضلالت و گمراهی به هدایت و رستگاری و از کفر بسوی ایمان) واجب است چنانکه در اوّل بعثت پیغمبر اکرم واجب بود (پس وجوب هجرت مختصّ بزمان حضرت رسول «صلّی اللَّه علیه و آله» و معنی آن تنها حرکت از مکّه به مدینه نیست، بلکه هجرت بسوی خلفاء و نوّاب آن بزرگوار نیز واجب است، زیرا غرض از هجرت ترک ضلالت و گمراهی است و این ممکن نیست مگر به ارشاد و هدایت أئمه دین «صلوات اللَّه علیهم اجمعین» که خلفاء و نوّاب رسول خدا هستند، پس هجرت بسوی آنها هجرت بسوی آن حضرت است، خلاصه هجرت در جمیع ازمنه و اوقات در مرتبه وجوب و لزوم اوّل خود باقی است) خداوند را باهل زمین از گروهی که هجرت بسوی ایمان را (در بلاد کفر از روی تقیّه) پنهان دارند و از آنانکه (در بلاد اسلام) آشکار سازند حاجت و نیازی نیست (و مقصود از امر به هجرت و سائر تکالیف شرعیّه بهره مند شدن بندگان و رهائی آنها از عذاب روز رستخیز است، نه آنکه خواسته منفعت و سودی را جلب کرده یا مضرّت و زیانی را از خود دفع نماید، زیرا او غنیّ و مطلق و بی نیاز حقیقی است).

نام هجرت بر کسی نهاده نمی شود و ثابت نمی گردد مگر به شناختن حجّت (خلیفة الله) در روی زمین (نمی توان گفت کسی هجرت کرده و از ضلالت و گمراهی پا بیرون گذارده مگر آنکه امام زمان خود را بشناسد، زیرا هجرت از ضلالت به هدایت ممکن نیست مگر به ارشاد امام علیه السّلام) پس (از این جهت) کسیکه حجّت خدا را شناخت و باو اقرار و اعتراف نمود مهاجر است (از ضلالت به هدایت هجرت کرده اگر چه از وطن خود بیرون نرفته باشد، این جمله صریح در آن است که گفتیم: وجوب هجرت مختصّ بزمان پیغمبر اکرم و معنی آن بس حرکت از مکّه به مدینه نیست) و نام ضعیف و ناتوان بر کسی نهاده نمی شود که خبر حجّت باو برسد و گوش او آنرا بشنود و در دلش جا گیرد (اگر خبر حجیت حجّت خدا بکسی برسد و راه باو نبرد و از آن کار غافل ماند نپندارد که از جمله مستضعفین و ناتوانانی است که بر آنها حرجی نیست، زیرا خبر ثبوت حجّت باو رسیده و به گوش شنیده و بدل فهمیده، پس چنین شخصی معذور نیست، و اگر چه در وطن خود باشد).

(و چون هر کسی را لیاقت معرفت و شناسایی حجّت نمی باشد، بلکه حقیقت معرفت حجّت مخصوص مؤمنین با اخلاص است، می فرماید:) معرفت و شناسایی ما کار بسیار دشواری است که بر نمی دارد و زیر بار آن نمی رود مگر بنده مؤمنی که خداوند دل او را برای ایمان آزمایش نموده (آنرا شایسته قبول ایمان دانسته) باشد، و حدیث و گفتار ما را نگاه نمی دارد مگر سینه های امانت پذیر و خردهای پا برجا (و چون منظور امام علیه السّلام ترغیب شنوندگان است به هجرت بسوی خود و پیروی از احادیث آن بزرگوار از اینرو آنان را امر بسؤال و پرسش می فرماید:)

ای مردم (معارف الهیّه و احکام شرعیّه و آنچه را که تا قیامت واقع میشود) از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید که من به راههای آسمان داناترم از راههای زمین (توجّه من بعلوم و معارف دینیّه از امور دنیویّه بیشتر است) پیش از آنکه فتنه و فساد (بنی امیّه) پا بر دارد و (مانند شتر سرکش از دست مالک رمیده) بر مهار خود گام نهد، و خردهای اهلش را از بین ببرد (پیش از آنکه تباهکاری ایشان همه جا را فرا گرفته مردم را از راه حقّ و شناختن امام زمانشان باز دارد. ناگفته نماند که بحکم عقل و نقل هیچکس را جز علیّ ابن ابی طالب و أئمه معصومین بعد از پیغمبر اکرم «علیهم السّلام» جرأت نیست که بگوید: «سلونی قبل أن تفقدونی» یعنی از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، و باین موضوع در شرح خطبه نود و دوّم اشاره و دلیل آن بیان شد).

از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است (در وصف ایمان):

یک قسم از ایمان (که آن عبارت از تصدیق بوجود صانع و یقین به رسالت حضرت رسول و اعتقاد به ولایت ائمه معصومین «علیهم السّلام» است) در دلها ثابت و برقرار است (و آن ایمان حقیقی است که از راه حجّت و برهان بدست آمده، و شبهات و اضلال گمراه کنندگان آنرا زائل نمی گرداند) و قسمی از آن (که از روی حجّت و برهان بدست نیامده) بین دلها و سینه ها عاریه و چیزی است که احتمال رجوع و زوال در آن می رود (خواه یقینی باشد مانند اعتقادات شخص مقلّد و خواه از روی ظنّ و گمان، زیرا چنین ایمانی در دل ثابت و جاگیر نشده است) تا وقت تعیین شده (هنگام رفتن از دنیا). پس (چون ایمان ثابت یا عاریه امری است قلبی و آگاه شدن بر آن ممکن نیست، بنا بر این) هر گاه شما را از کسی (بسبب سوء ظنّ یا کار زشت) بیزاری پدید آید در باره (حکم به ایمان و کفر) او تأمّل نمائید تا زمانیکه مرگ او برسد (زیرا ممکن است پیش از رفتن از دنیا ایمان او ثابت و برقرار گشته از عمل زشت خود توبه و بازگشت نماید، پس بیزاری از شخص او سزاوار نیست، بلکه باید از عمل او بیزاری جست، ولی اگر بر عمل زشت خود باقی ماند تا از دنیا رفت) پس (در این صورت باید از شخص او بیزاری جست، چون) در آن وقت سزاوار بیزاری می گردد (زیرا بعد از مرگ تکلیفی نیست تا ایمانی تحصیل شود).