از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است (در اندرز بمردم و فضائل قرآن کریم که آنرا در اوائل خلافت خود فرموده):

قسمت أول خطبه:

از گفتار خدا (در قرآن کریم راجع بدنیا و آخرت) سود ببرید (که بهترین سودها است) و از پندهای خدا (به زبان پیغمبر اکرم) بهره گیرید (تا رستگار شوید) و اندرز خدا را بپذیرید (تا از سختیهای عذاب برهید) زیرا خداوند به دلیلهائی که (بر همه) هویدا است جای عذر برای عذاب نمودن (گناهکاران) شما باقی نگذاشته (که بگویند چرا ما را عذاب میکنی در صورتیکه ما نمی دانستیم) و بشما اتمام حجّت کرده (قرآن کریم را نازل فرموده و پیغمبر اکرم را مبیّن آن و راهنمای جنّ و انس قرار داده و خیر و شرّ را به همگان نشان داده تا ایشان را در ترک تکالیف حجّتی نباشد) و از اعمال آنچه را که دوست داشته (بانجام آن امر کرده) و آنچه را که بد دانسته (بجا آوردن آنرا نهی نموده، در قرآن کریم و سنّت پیغمبر اکرم) برای شما بیان فرموده تا دوست داشته او را پیروی و از آنچه بد دانسته دوری نمائید،

زیرا رسول خدا، صلّی اللَّه علیه و آله می فرمود: بهشت پیچیده شده بسختیها (تحمّل رنجها و شکیبائی بر طاعات و خودداری از گناهان) و آتش پیچیده شده به خواهشها (ی نفس و معصیت و نافرمانی).

و بدانید هیچ چیز از طاعت خدا نیست مگر آنکه انجام آن گران می آید، و هیچ چیز از معصیت خدا نیست مگر آنکه موافق میل و خواهش می باشد (زیرا پیروی نفس از قوّه شهویّه بیشتر است از قوّه عاقله)

پس خدا بیامرزد مردی را که شهوت را از خویش دور کرده از پیروی خواهش و آرزوی نفس باز ایستد، زیرا این نفس مشکلترین چیز است برای باز داشتن (از شهوترانی) و همیشه بر اثر خواهش و آرزو به معصیت شوق دارد.

و ای بندگان خدا بدانید که مؤمن شب صبح نمی کند و صبح را بشب نمی رساند مگر آنکه بنفس خود بد گمان است و پیوسته از او عیب جوئی میکند، و زیادتر از آنچه نموده است (از طاعت و بندگی) از آن می طلبد (لذا نفس بر مؤمن تسلّط نیافته نمی تواند او را فریب دهد)

پس مانند کسانی باشید که از شما (به رحمت خدا) پیشی گرفتند و جلو روی شما گذشتند، از دنیا خیمه کندند مانند خیمه کندن کوچ کننده، و (مدّت زندگانی) آنرا بسر رساندند مانند طیّ کردن منزلها (که هیچ گونه دلبستگی بدنیا و متاع آن نداشتند).

و بدانید این قرآن پند دهنده ای است که (در ارشاد براه راست) خیانت نمی کند، و راهنمائی است که گمراه نمی نماید، و سخن گوئی است که (در گفتارش) دروغ نمی گوید، و کسی با این قرآن ننشست (قرائت ننموده در آن تدبّر و اندیشه نکرد) مگر آنکه چون از پیش آن برخاسته (قرائت و اندیشه را بپایان رساند) هدایت و رستگاری او افزایش یافت یا کوری و گمراهی او کم گردید.

و بدانید کسیرا بعد از (آموختن) قرآن (و تدبّر در معانی و عمل به احکام آن) نیازمندی نیست (تا برای دنیا و آخرت خود چیزی بیاموزد) و نه برای کسی پیش از (آشنا شدن به) قرآن بی نیازی است (تا راه اصلاح و فساد را بوسیله علوم و کتابها دانسته بآن نیازمند نباشد) پس بهبودی دردهای (ظاهریّ و باطنیّ و روحیّ و جسمیّ) خود را از آن بخواهید، و در سختی و گرفتاری از آن کمک بطلبید، زیرا در قرآن برای بزرگترین درد که کفر و نفاق و تباه شدن و گمراهی می باشد شفاء و بهبودی است،

پس به (پیروی از) آن (شفاء) از خدا بخواهید، و با دوستی (عمل به) آن بخدا رو آورید، و آنرا وسیله خواهش از بندگانش قرار ندهید، زیرا بندگان به (چیزی) مانند قرآن بخدا رو نیاوردند (برای درخواست از خدا و تقرّب باو قرآن را بهترین وسیله دانستند).

و بدانید قرآن (در قیامت) شفاعت کننده ایست که شفاعتش پذیرفته می گردد، و راستگویی است که گفتارش تصدیق میشود، و کسیرا که قرآن روز قیامت شفاعت کرد (بدرستی گفتار و کردارش گواهی داد) شفاعتش در باره او قبول میشود، و کسیرا که قرآن روز قیامت (نزد خداوند سبحان) زشت دانست (بکفر و نفاق و بد رفتاری و شهوت رانی او گواهی داد) گفتارش به زیان او تصدیق می گردد،

زیرا روز قیامت نداء کننده ای فریاد میکند: «آگاه باشید هر کشت کاری در عاقبت عمل و کشته خود گرفتار است مگر کشت کاران قرآن» پس شما از کشت کنندگان و پیروان آن بوده آنرا راهنمای بسوی پروردگارتان قرار دهید، و از آن اندرز بگیرید، و اندیشه هایتان را که بر خلاف آن است متّهم سازید (در گفتار و کردار به اندیشه ها اعتماد نداشته باشید) و خواهشهای خود را در برابر آن خیانتکار بدانید (طبق هوای نفس آنرا تفسیر و تأویل ننمائید که بعذاب گرفتار خواهید شد).

قسمت دوم خطبه:

کار نیکو کار نیکو (خدا را بسیار عبادت و بندگی کنید و به اندک آن اکتفاء ننمائید) پس آنرا بپایان برسانید، آنرا بپایان برسانید، و استوار باشید، استوار باشید (در امر دین استقامت داشته باشید و از راه راست پا بیرون ننهاده بهر طرف رو نیاورید، و در معاصی) شکیبائی گزینید شکیبائی گزینید (و از پیروی خواهشهای نفس خودداری نمائید) بپرهیزید، بپرهیزید (از آنچه خدا نهی فرموده دوری کنید) شما را عاقبت و خاتمه ای هست، خود را بآن (بهشت جاوید) برسانید، و برای شما پرچم و نشانه ای است (پیغمبر اکرم و اوصیاء آن حضرت) پس (برای رسیدن بحسن عاقبت) به نشانه خودتان هدایت و رستگار شوید،

و اسلام را فائده و سودی است (سیادت و سعادت همیشگی) آنرا بدست آورید، و بخدا رو آورید و حقّ او را آنچه بر شما واجب کرده و احکام خود را که برایتان (در قرآن و سنّت) بیان فرموده انجام دهید، من روز قیامت برای شما گواه، و (برای نجات و رهائی از عذاب) از طرف شما حجّت و دلیل می آورم.

آگاه باشید آنچه پیش از این مقدّر بود (خلافت خلفاء و انتقال به آن حضرت) واقع شد، و آنچه حکم و اراده خدا بآن تعلّق گرفته پی در پی (فتنه ها و خونریزیهای بعد از این) پیش خواهد آمد، و من از روی وعده خدا و حجّت او (قرآن کریم با شما) سخن می گویم: خدای تعالی (در سوره 41 آیه 30) فرموده: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشرُوا بالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ» یعنی آنانکه گفتند: پروردگار ما خدا است (به ربوبیّت و وحدانیّت او اقرار کردند) پس (بر آن) ایستادگی نمودند (اوامر او را انجام داده نواهیش را مرتکب نگشتند، هنگام مرگ) فرشتگان بر ایشان نازل شوند (و بگویند) که (از سختیها) نترسید، و (بآنچه از دست دادید) اندوهگین نباشید، و مژده باد شما را بهشت که (در دنیا بآن) وعده داده شده بودید»

و شما که گفتید: پروردگار ما خدا است، پس (طبق اقرار خود) بعمل بکتاب و راه روشن دستور و فرمان و طریق شایسته عبادت و بندگیش ایستادگی کنید، و از آن راه خارج نشوید، و بدعتی در آن نگذارید، و با آن مخالفت نکنید، زیرا کسانیکه از آن راه قدم بیرون نهادند روز قیامت به رحمت خدا راه ندارند.

پس بر حذر باشید از تغییر و تبدیل خلق و خوها (بپرهیزید از نفاق و دوروئی: راستگویی، دروغگویی، سخن چینی و مصلح شدن) و زبان را یکی قرار دهید (یک جور سخن گویید) و مرد باید زبان خود را نگاه دارد (بیجا لب به گفتار نگشاید) زیرا زبان بصاحب خود سرکش است (اگر عنانش را رها کند او را در مهلکه انداخته تباه گرداند) سوگند بخدا نمی بینم بنده پرهیزگاری را پرهیزکاریش باو سود بخشد تا اینکه زبانش را (از دروغ و تهمت و غیبت و دشنام و سخن چینی و مانند آنها) نگاه دار و (و گر نه پرهیزش سودی ندارد، زیرا پرهیزکار سودمند نگردد مگر بر اثر اجتناب و دوری از جمیع معاصی).

و بتحقیق زبان مؤمن پشت دل او است (سخنش از روی دل و اعتقاد می باشد) و دل منافق پشت زبان او است (بآنچه می گوید اعتقاد ندارد) زیرا مؤمن چون بخواهد سخنی گوید در آن تأمّل و اندیشه کند، اگر نیکو و صلاح بود بیان کند، و اگر بد و ناروا بود می پوشاند (از گفتن خودداری می نماید) و منافق آنچه به زبانش برسد می گوید و نمی داند کدام سخن برای او سود دارد و کدام زیان،

و رسول خدا، صلّی اللَّه علیه و آله، فرمود: «ایمان بنده مستقیم و استوار نیست تا اینکه دل او استوار باشد، و دل او استوار نیست تا اینکه زبانش استوار باشد» (زیرا زبان ترجمان دل است، و استقامت دل بسته به زبان است) پس کسیکه از شما توانا باشد که خداوند سبحان را ملاقات کند (مشمول رحمت او گردد) در حالیکه از خون مسلمانان و دارائی آنها دستش پاک، و از هتک آبرو و شئون آنان زبانش سالم باشد، باید چنین کند (از شرائط اسلام و لوازم ایمان است که بایستی مسلمان از زبان و دست مسلمان آسایش داشته باشد).

بندگان خدا بدانید مؤمن در این سال حلال میداند آنچه را که در سال گذشته حلال می دانسته، و حرام میداند آنچه را در سال پیش حرام می شمرده (حلیّت و حرمت چیزی چون از روی کتاب و سنّت نزد صاحب ایمان ثابت شد همیشه طبق آن حکم میکند، بخلاف غیر مؤمن که بر اثر فساد عقیده به رأی و اجتهاد نادرست خود حلال و حرامی را که در کتاب و سنّت ثابت شده تغییر می دهد) و بدعتهائی را که مردم احداث کرده اند (احکامی که خلفاء بنا گذاردند مانند بیّنه و گواه خواستن ابو بکر از حضرت فاطمه علیها السّلام در باب فدک با اینکه بیّنه با مدّعی است، و جزیه گرفتن عمر زیادتر از آنچه پیغمبر مقرّر فرموده بود، و مقدّم داشتن عثمان خواندن خطبه را بر نماز در عید فطر و اضحی با اینکه باید بعد از نماز خوانده شود، خلاصه این نوع بدعتها) آنچه را بشما حرام شده است حلال نمی گرداند، بلکه حلال آنست که خدا حلال کرده و حرام آنستکه خدا حرام فرموده،

و کارها را بر اثر تجربه و آزمایش محکم و استوار نموده اید (اندیشه بکار بردید تا نیک از بد و حقّ از باطل بشما آشکار گردید) و به پیشینیان پند داده شدید (خداوند سبحان در قرآن کریم فرموده که نیکوکاران سعادتمند و بدکاران بعذاب گرفتار شدند) و برای شما مثلها زده شده (در قرآن کریم برای امتیاز حقّ از باطل مثلها بیان گردیده) و بسوی امر روشن (دین اسلام که درستی آن بر همه آشکار است) دعوت شدید، پس کر نمی ماند از آن (گوش نمی بندد) مگر کسیکه (گوش دل او) کر باشد، و کور نمی ماند از آن (چشم بر هم نمی نهد) مگر کسیکه (چشم دلش) کور باشد.

و کسیرا که خدا بسبب گرفتاری و آزمایش در امور نفع نرسانیده به موعظه و پند سود نبرده است (زیرا تأثیر بلاء و آزمایش در امور محسوسه از تأثیر پند و اندرز بیشتر است) و او را از جلو رویش (پیاپی) نقصان و زیان برسد تا اینکه (بر اثر فزونی نادانی و گمراهیش) منکر و زشت را معروف و معروف و پسندیده را منکر شناسد،

و مردم دو دسته اند (اوّل:) کسیکه پیرو شریعت است (گفتار و کردارش طبق کتاب و سنّت می باشد) و (دوّم:) آنکه احداث کننده بدعت می باشد که (پیرو نفس امّاره و شیطان است، و) نیست با او از خداوند دلیل آشکار نه از سنّت (پیغمبر اکرم) و نه از قرآن کریم.

قسمت سوم خطبه:

و خداوند سبحان هیچکس (از پیروان پیغمبران پیشین) را پند نداد به (پندی) مانند این قرآن (زیرا منظور از پند و اندرزها سوق مردم است بطرف حقّ و ارشاد براه سعادت و نیکبختی و قرآن برای رسیدن باین مقصود جامع است و این خود بزرگترین لطف حقّ تعالی است نسبت بمسلمین) که ریسمان محکم و استوار خدا است (هرگز گسیخته نمی شود، و هر کس بآن چنگ زند از بدبختی دنیا و عذاب آخرت رهائی می یابد) و راه او است که (بهر که قدم در آن نهد) خیانت نمی کند، و در آن است بهار دل (چون تلاوت آیات و اندیشه در معانی آنها رویاننده انواع گلهای علوم و معارف می باشد) و چشمه های علم و دانش (زیرا هر یک از آیات آن منبع علم و حکمتی است که حیات ارواح وابسته به آنست) و دل را جز آن صیقلی نیست (اندیشه در آن جلاء دهنده دلها است از زنگ نادانی و گمراهی، و چون در قرآن چشمه های علوم و معارف است، پس اگر علوم دیگر نیز دل را جلاء دهد برای آنست که آن علوم بقرآن منتهی می گردد، پس در حقیقت قرآن دل را جلاء داده است)

با اینکه یاد آوران (قرآن و عمل کنندگان بآن) رفتند، و فراموش کاران یا آنانکه فراموشی را بخود بسته اند مانده اند، پس (اگر چه پند در شما اثر ندارد با این حال می گویم:) اگر خیر و نیکوئی را دیدید بآن کمک کنید (بجا آورید) و هر گاه شرّ و بدی دیدید از آن بگذرید (دور گردید، یعنی از امر و نهی امام علیه السّلام پیروی کرده از مخالفین او و بیعت شکنان بیزاری جوئید) زیرا رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله می فرمود: ای پسر آدم نیکوئی کن و بدی را رها نما و چون چنین کردی تو خوش رفتار و میانه رو هستی (در وسط راه حقّ قدم نهاده ای که هرگز گم نمی شوی).

آگاه باشید ظلم بر سه قسم است: ظلمی که آمرزیده نمی شود، و ظلمی که باز خواست میشود، و ظلمی که آمرزیده شده باز خواست نمی شود، امّا ظلمی که آمرزیده نمی شود شرک بخدا است، خداوند سبحان (در قرآن کریم سوره 4 آیه 48) می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بهِ» یعنی خدا نمی آمرزد کسیرا که باو شرک آورد، و امّا ظلمی که آمرزیده میشود ظلم بنده است بر نفس خود در بجا آوردن برخی گناهان کوچک (در صورتیکه اصرار بر آن نداشته باشد، زیرا اجتناب و دوری از کبائر و گناهان بزرگ کفّاره ایست که گناه کوچک را پوشانده جلوه نمی دهد) و امّا ظلمی که باز خواست میشود ظلم بنده است بنده دیگر را،

قصاص و تلافی در آخرت سخت و دشوار است، و قصاص در آنجا با زخم کاردها و زدن تازیانه ها نیست، ولی قصاصی است که زخم و تازیانه نزد آن کوچک شمرده میشود (از این بیان فهمیده میشود آنانکه بآل محمّد، علیهم السّلام، ظلم نموده اند بسختی باز خواست شده بعذاب گرفتار خواهند شد)

پس از دو رنگی و دو روئی در دین خدا بپرهیزید (این جمله اشاره است به گروهی که در بیعت نمودن با آن حضرت متوقّف بودند، و آنان که بیعت را شکستند) زیرا اجتماع (دست بدست دادن و یکی شدن) در آنچه حقّ است و آنرا میل ندارید بهتر است از تفرقه و جدائی در آنچه باطل است و آنرا دوست می دارید، و خداوند سبحان بر اثر تفرقه و جدائی به هیچ کس از گذشتگان و باقی ماندگان خیر و نیکوئی عطاء نفرموده.

قسمت چهارم خطبه:

ای مردم خوشا بحال کسیکه زشتی و بدی خودش او را از زشتیهای مردم نگاه دارد، و خوشا بحال کسیکه در خانه خود بنشیند (فتنه و فساد بر پا ننماید، و برای امر بمعروف و نهی از منکر و جلوگیری از تباهکاری آماده باشد) و روزی خود را بخورد (طمع بمال دیگران نداشته باشد) و به اطاعت پروردگارش مشغول بوده و بر گناه خویش بگرید (توبه و بازگشت نماید) در نتیجه سرگرم بکار خویشتن باشد و مردم از (دست و زبان) او در آسایش باشند.