محمد (صلی اللّه علیه و آله) را هنگامی به رسالت فرستاد، که پیامبری نبود و مردم سالها می گذشت که به خواب غفلت بودند و ستون ایمان شکسته شده بود.

او به رسالت مبعوث شد و آنچه را که در نزد آنان بود -یعنی کتابهای آسمانی پیشین را- تصدیق کرد و خود نوری آورد که مقتدای همگان شد. و آن نور قرآن بود. از قرآن

بخواهید، که برایتان سخن گوید و قرآن هیچگاه سخن نگوید ولی من شما را از آن خبر می دهم. بدانید، که در قرآن است علم آینده و حدیث گذشته و داروی درد شما و نظام زندگی شما.

در آن هنگام نه خیمه ای می ماند و نه خانه ای، جز آنکه ستمکارانش پر از اندوه و کینه کنند. در آن زمان، نه در آسمان کسی عذرتان را پذیرا آید و نه در زمین کسی به یاریتان برخیزد. زیرا کسی را به فرمانروایی برگزیده اید که اهلیّت آن را نداشته است و او را در جایی نشانده اید که جای او نبوده است.

زودا، که خدا از ستمکار انتقام کشد: خوردنی را به خوردنی و نوشیدنی را به نوشیدنی. با طعامی تلخ، چون حنظل و آبی تلخ و زهرآگین، چون «صبر». لباسی در بر آنان که جامه زیرین آن وحشت باشد و جامه رویینش شمشیر، زیرا، آنان مرکب های خطا و ستوران بارکش گناهان اند.

سوگند می خورم و سوگند می خورم، که بنی أمیه، پس از من، خلافت را رها کنند چون خلط سینه ای که به دور افکنند. و تا شب و روز از پی هم می آیند، نه هرگز مزه آن بچشند و نه طعمش را دریابند.