از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است (در مدح حضرت رسول و پند دادن به عرب و خبر دادن از پیش آمدهای سخت):

قسمت أول خطبه:

از خداوند یاری می طلبم بر جاهایی که شیطان را دور ساخته و او را باز می دارد (در هنگام عبادت و بندگی و انجام کارهای شایسته که جلوگیر از پیروی شیطان است از پروردگار توفیق می خواهم) و به نیفتادن در دامها و فریبهای او (خواهشهای نفس و جلوه گری دنیا) کمک می جویم،

و گواهی می دهم که محمّد بنده و فرستاده و پسندیده و برگزیده او است، فضل و بزرگواری او را برابر نیست، و نبودنش را چیزی جبران نمی کند

(اهل) شهرها بعد از گمراهی تاریک (پرستیدن بت) و نادانی بسیار و درشتی و بد خوئی در معاشرت (سخت دلی و خونریزی) به (نور هدایت و راهنمائی) او روشن شدند، و حال آنکه مردم (پیش از بعثت آن حضرت) حرام و ناشایسته را حلال دانسته و عالم و دانا را خوار می شمردند، و در زمان نبودن پیغمبری (که آنان را براه راست هدایت کند) زندگی نموده و بر تاریکی (کفر و گمراهی) می مردند.

پس شما ای گروه عرب نشانه های (تیر) بلاها (فساد و تباهکاریها) هستید که (پیدایش آنها) نزدیک است، پس از غفلتها و مستی نعمت (که موجب زوال و نابودی آنست) بپرهیزید (بدین خود اهمیّت دهید تا بیچاره نشوید) و از سختیهای کیفر (بی اعتنائی بدین) حذر کنید، و درنگ نمائید در غبار و تاریکی شبهه (اشتباه باطل بحقّ) و کجی و ناهمواری (راه) فتنه هنگام پیدایش و آشکار شدن نهان و نصب قطب و گردش آسیای آن

(بی فکر و اندیشه در امر مشتبه و مقدّمه فتنه و فساد اقدام ننمائید، زیرا) فتنه و تباهکاری، در راههای پنهانی آشکار میشود و زشتی و رسوایی بار می آورد (امر مشتبه موجب فتنه در ابتداء اندک است و کم کم بسیار میشود) نموّ و افزونی آن مانند نموّ جوان است (که بتدریج توانا می گردد) و نشانه های آن مانند نشانه های سنگ است (که بهر چه زده شود شکسته و خرد میکند)

ستمگران با پیمانی که هر یک برای دیگری می گیرند (و در باره او سفارش می نمایند) آن فتنه را ارث می برند، اوّل ایشان پیشوای آخرشان هستند (که آنها را براه ضلالت و گمراهی می برند) و آخرشان (در ستمگری به نیکان) پیرو اوّلشان می باشند، در (بدست آوردن) دنیای فرومایه میل و رغبت داشته از یکدیگر سبقت می گیرند، و بر سر مردار گندیده بد بو حرص زیاد ورزیده با هم دشمنی میکنند،

و پس از زمان اندکی پیرو از پیشوا و پیشوا از پیرو بیزاری می جوید، پس به دشمنی از هم پراکنده میشوند، و هنگام ملاقات یکی دیگری را لعن کرده دشنام می دهد (حاجّ شیخ عبد اللّه مامقانّی -رحمه اللّه- در کتاب تنقیح المقال فی أحوال الرّجال نقل فرموده که معاویة ابن یزید ابن معاویة بعد از پدرش چون به مسند خلافت نشسته بمنبر رفت و پدر و جدّ خود را لعن کرده دشنام داد و از آنها و رفتارشان بیزاری جست، مادرش گفت: ای پسر کاش تو بشکل خون در کهنه مانده بودی، گفت: مادر من همان را دوست می داشتم.)

پس بعد از این فتنه مقدّمات فتنه سختتری پیش آید که شکننده و با شتاب است (مردم در آن بسیار پریشان و تباه می گردند) پس دلها بعد از استواری به گرفتگی و تنگی مائل می گردد، و مردها بعد از سلامتی گمراه میشوند، و هنگام رو آوردن آن فتنه خواهشها ناجور گردد، زمان پیدایش آن، اندیشه ها (ی درست به نادرست) اشتباه شود (پس نادان در آن سرگردان ماند)

هر که در صدد دفع آن بر آید فتنه او را شکسته تباه گرداند، و هر که را در (خاموش کردن) آن سعی و کوشش کند خورد کرده نابود سازد، در آن فتنه مردم مانند خرهای وحشیّ در گلّه یکدیگر را گاز گرفته آزار رسانند،

ریسمان متّصل (قواعد دین و احکام شرعیّه) گسیخته شود، و روی کار پوشیده گردد (راه رستگاری ناپیدا شود) در آن فتنه (بجهت سکوت علماء و توانا نبودن بر سخن گفتن) علم و دانائی کاسته گردد، و ستمگران گویا شوند،

و آن فتنه بیابان نشینان را به آهن لجام خود بکوبد و با سینه اش آنها را خورد کند (تباهکاری همه جا را فرا گیرد، مانند اسب سرکشی که شخص را زیر پا گرفته بروی او افتد تا هلاکش سازد) در غبار و گرد (آثار و نشانه) آن فتنه تنها روندگان (فضلا و دانشمندان) تباه شوند (از بین بروند) و سواران (دلیران و توانایان) در راه (جلوگیری از) آن هلاک گردند (کشته شوند، خلاصه کمتر کسی از آن فتنه رهائی یابد)

آن فتنه با تلخی قضاء (سخترین حکم الهیّ) وارد گشته خونهای تازه و پاکیزه را بدوشد (خونریزی بسیار شود) و در نشانه دین (احکام شرعیّه) رخنه کند (بطوریکه طبق قوانین شرع رفتار نکنند) و پیمان یقین (عقائد حقّه) را در هم شکند (آنها را تغییر دهد)

خردمندان دور اندیش از آن بگریزند، و پلیدان و بد خواهان فکر و اندیشه بکار برده در آن راه قدم نهند، با رعد و برق (غوغاء و آشوب) باشد (یا آنکه صدای شمشیر ها هنگام بیرون کشیدن از غلاف و خونریزی در همه جا آشکار باشد) بسیار سخت و با شتاب است (مانند شخص دامن به کمر زده شتابان در کار)

خویشان و نزدیکان در آن از هم جدا گردند، و دین اسلام از آن دوری و مفارقت نماید (چون جریان بر خلاف قواعد دین است) بیزار از آن (کسیکه از معاصی و آشوب دور باشد) بیمار است (به انواع سختی گرفتار) و کوچ کننده (که بخواهد از آن بگریزد) مانده است (نجات و رهائی ندارد).

قسمت دوم از این خطبه است (در چگونگی حال مؤمنین و نیکان در آخر الزّمان):

بعضی (از مؤمنین) کشته شده و خونش بهدر می رود، و برخی از آنان (از ستمگران) ترسیده و پناه می طلبد، به سوگندها و فریب دادن (بتظاهر) ایمان (منافقین و مردم دو رو) گول می خورند (شیّادها با سوگند دروغ و اظهار ایمان آنان را ایمن گردانیده بالأخره به هلاکت سوقشان می دهند)

پس (اگر خواسته باشید در آن زمان از عذاب الهیّ برهید) پرچم و نشانه های فتنه ها و بدعتها نباشید (عامل تباهکاریها نبوده و احکامی در دین احداث ننمائید) و از آنچه ریسمان جماعت بآن بسته شده و پایه های طاعت و بندگی بر آن بنا گردیده (دین مقدّس اسلام) دست بر ندارید،

و ستمکش بر خدا وارد شوید نه ستمگر (روز رستخیز که برای حساب و باز پرسی زنده می شوید، ستمدیده باشید، نه ستمگر، پس در دنیا بکسی ستم روا ندارید، زیرا ظلم عقلا و شرعا کار زشتی است و ستمگر ملعون و گرفتار عذاب جاوید است) و از راهها (دامها و فریبها) ی شیطان و مکانهای ظلم و ستم بپرهیزید،

و لقمه های حرام را (اگر چه اندک باشد) در شکمهاتان داخل نکنید، زیرا در نظر خداوندی هستید که گناه را بر شما حرام نموده (بجزئیّات احوال شما دانا بوده بر کردارتان گواه) است و راه طاعت و بندگی را برایتان آسان فرموده (در هیچیک از احکام سخت نگرفته) است.