خدا را سپاس می گویم، و از او یاری می جویم در راندن شیطان، و دور ساختن آن، و نیفتادن در دامهایش که نهد و فریبها که دهد، و گواهی می دهم که جز خدای یکتا، خدایی نیست، و محمّد بنده او و فرستاده اوست، و منتخب و گزیده او. هیچ آفریده را در فضیلت به پایه او نتوان آورد، و فقدان او را جبران نتوان کرد. شهرها به نور هدایت او روشن گشت، از آن پس که در گمراهی تیره بود، و نادانی بر همه جا چیره، و درشتخویی و ستمکاری را همگان پذیره. مردم حرام را حلال می شمردند، و خردمند را خوار می گرفتند. می زیستند، بی داشتن پیامبران، می مردند، خداناشناس و بی ایمان.

و شما ای عربها آماج بلایی هستید که نزدیک است. از مستیهای نعمت بپرهیزید، و از سختیهای عقوبت بترسید و بگریزید، و بر جای خویش بمانید آن گاه که شبهت گردی برآرد، و یا فتنه راه کج پیش پای گذارد، و هنگامی که طلیعه آن آشکار شود، و نهفته اش پدیدار، کارش استوار باشد و آسایش به کار که فتنه از رهگذرهای نهانی در آید، و به زشتی و رسوایی گراید. آغازش چون عنفوان جوانی، خوش و دلربا، آثارش چون نشانه هایی که از ضربت سنگ برجای ماند، زشت و نازیبا.

ستمکاران این فتنه را به ارث پذیرند، با عهدی که از یکدیگر گیرند. نخستین آنان پیشوای آخرین است و آخرین ایشان اقتدا کننده به نخستین. بر سر دنیای دون بر یکدیگر پیشدستی نمایند، و چون سگان این مردار گندیده را از هم ربایند، و دیری نپاید که تابع از متبوع بیزار باشد، و امیر از مأمور در آزار. دشمنانه از هم جدا شوند، و با لعنت یکدیگر را دیدار کنند.

پس فتنه سر برآرد. سخت لرزاننده. درهم کوبنده، و خزان خزان رونده. -در آن فتنه- دلها پس از پایداری دو دلی پذیرند، و مردانی که سلامت مانده بودند، گمراهی پیش گیرند. به هنگام هجوم آن، هوا و هوسها گونه گون بود و بسیار، و به وقت پدیدشدن آن، رأی درست به نادرست آمیخته گردد -و شناختن آن دشوار-.

کسی را که بدان نزدیک شود، بشکند و دو تا کند، و کسی را که در آن بکوشد، خرد سازد و از هم جدا کند. به دندان یکدیگر را بخایند، همچون خران وحشی که در رمه گرد آیند. رشته تافته دین گسسته گردد، و نشانه های راه راست پوشیده، و چشمه حکمت خشک و خوشیده.

ستمکاران در آن فتنه به سخن آیند، و بیابان نشینان را با سوهان ستم بسایند، و با سینه مرکب جور خرد نمایند. تکروان از غبار آن فتنه تباه گردند، و سواران -قدرت- درونش به هلاکت رسند. با قضای ناگوار در آید، خون دوشد و خون پالاید. در نشان دین رخنه افکند، و یقین استوار را بشکند. زیرکان از آن فتنه بگریزند. و پلیدان به سر و سامان دادن کارش برخیزند. با رعد و برقی است بسیار، و آماده کارزار.

پیوند خویشاوندی در آن، بریده باشد و -مردم- از اسلام جدا گردیده. آن که از آن فتنه به کنار است از آسیبش بیمار است، و آن که خواهد خود را برهاند، نتواند و هم در آن بماند.

-در آن فتنه- کشته ای است که خونش به رایگان است، و ترسانی که پناه خواه از این و آن است. فریبشان دهند با بستن پیمان، و مغرورشان سازند به نام ایمان.

پس نمودارهای فتنه و نشانه های بدعت مباشید، و آن را که پیوند جماعت مسلمانان بدان استوار است و ارکان طاعت بر آن پایدار، بر خود لازم شمارید.

و بر خدا در آیید، ستمدیده، نه ستم شما به دیگران رسیده. و بپرهیزید از در افتادن به دامگاههای شیطان، و آنجا که در آن دشمنی خیزد با این و آن.

لقمه حرام در دلهای خود در میارید چه، بر آن کس که معصیت را بر شما نهی فرموده و راه طاعت را برایتان آسان نموده، در معرض دیدارید.