از سخنان آن حضرت علیه السّلام است برای خوارج نهروان فرموده موقعی که به لشگرگاه ایشان تشریف برد، برای آنکه آنها حکومت حکمین را انکار کرده و بر این گفته ایستادگی داشتند (و مهیّای جنگ با معاویه و لشگر شام بودند).

پس امام علیه السّلام فرمود: آیا همه شما با ما در جنگ صفّین حاضر بودید؟ گفتند: بعضی از ما حاضر بوده و برخی هم نبودیم،

فرمود: دو دسته شوید کسانیکه در صفّین حاضر بودند در یک جرگه و کسانیکه حاضر نبوده اند در جرگه دیگر تا بر هر دسته به اقتضای گفتارش سخن بگویم،

پس فریاد کنان بمردم فرمود از سخن گفتن خود داری کرده برای (شنیدن) گفتارم خاموش گردید، و دلهاتان را بمن متوجّه نمائید، و هر که را برای گواهی بخواهم طبق علم و اطّلاعش در آن باب سخن گوید،

بعد از آن امام علیه السّلام با ایشان سخنان بسیار فرمود از جمله: آیا هنگامیکه اهل شام از روی حیله و ریو و مکر و فریب قرآنها بر سر نیزه ها زدند نگفتید که ایشان برادران ما بوده مانند ما مسلمانند، فسخ محاربه و خاتمه دادن بجنگ از ما می طلبند و رو بقرآن آورده راحتی و آسایش را درخواست نموده اند و مصلحت آنست که در خواستشان را پذیرفته غمّ و اندوهشان را برطرف نماییم

پس بشما گفتم: این کار اهل شام (که بوسیله بر سر نیزه زدن قرآن از ما صلح می طلبند) ظاهرش ایمان و خدا پرستی و باطنش ظلم و ستم است و اوّلش مهربانی و آخرش پشیمانی (اکنون که شکست خورده اند اظهار دوستی و یگانگی می نمایند، ولی چون تسلّط یابند، بشما ظلم و ستم خواهند نمود، و آنگاه از این دلسوزی بر آنها پشیمان خواهید شد و سودی نخواهد داشت) پس رویّه خود را تعقیب کنید و به راهی که می رفتید ادامه دهید، و برای جهاد و جنگ (با ایشان) دندان بروی دندان نهید (شکیبا باشید تا بفتح و فیروزی برسید)

و بسوی فریاد کننده ای که فریاد میکند (معاویه و عمرو ابن عاص، که شما را بقرآن گول می زنند) متوجّه نشوید که اگر درخواست او پذیرفته شود گمراه گرداند (زندگی را بر شما سخت و سرگردانتان می نماید) و اگر اعتنائی باو نشود ذلیل و خوار خواهد شد،

و (لیکن گفتار و اندرزم را نپذیرفتید، و) این کار (راضی شدن شما به حکومت حکمین) انجام گرفت و دیدم شما را که بر آن اقدام و کوشش نمودید، سوگند بخدا اگر از حکومت حکمین امتناع کرده زیر بار آن نمی رفتم واجبی از آن بر من فرض نمی شد و خداوند گناه ترک آنرا بر من بار نمی نمود (چون بر خلاف حقّ رفتار نکرده، بلکه طبق دستور الهیّ مخالفت کرده بودم) و بخدا سوگند اگر اقدام بر آن می نمودم سزاوار بودم که از من پیروی بشود و کتاب خدا (قرآن کریم) با من است از زمانیکه با آن مصاحب و همراه گردیده ام جدا نگشته ام (از وقتی که به پیغمبر اکرم ایمان آورده ام بر کاری مخالف قرآن اقدام ننموده ام، پس دو دسته شدن شما باینکه دسته ای بگوئید تحکیم واجب و دسته ای حرام، مورد ندارد، زیرا رفتار من طبق قرآن است واجب را بجا آورده و حرام مرتکب نمی شوم).

پس (امام علیه السّلام ایمان و ثبات قدم نیکان گذشتگان اصحاب رسول خدا را یاد آوری نموده و برای ابطال گفتار مخالفین می فرماید:) ما با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بودیم و (با کفّار و مشرکین جنگ می کردیم، و) قتل و خونریزی میان پدران و فرزندان و برادران و خویشان دور می زد، و (برای پیشرفت اسلام اهمّیّتی بآن نداده مخالفت امر و فرمان آن بزرگوار نمی کردیم و) بر هر مصیبت و سختی (که پیش می آمد چیزی) نمی افزودیم مگر ایمان (بخدا و رسول) و اقدام بحقّ و تسلیم بودن بامر و فرمان (آن حضرت) و شکیبائی بر سوزش زخمها،

ولی (اکنون نزاع ما با کفّار و مشرکین نیست تا بهمان رویّه با آنان بجنگیم، بلکه) امروز با برادران مسلمان خود می جنگیم بر اثر آنچه در اسلام داخل گشته از قبیل میل بکفر و کجی (دست شستن از حقّ) و اشتباه (حقّ بباطل) و تأویل (نادرست یعنی سخن بر خلاف حقّ و حقیقت گفتن، خلاصه امروز می جنگیم که اسلام بحال خود باقی ماند و بزمان جاهلیّت بر نگردد)

پس هر گاه وسیله ای بدست آوریم که خداوند بسبب آن پراکندگی ما را گرد آورد و بر اثر آن بآنچه که در بین ما باقی است (الفت و دوستی) بیکدیگر نزدیک شویم (اگر راهی بیابیم که موجب صلح و صفا و تقویت اسلام باشد) بآن میل و رغبت داشته از غیر آن (جنگ) خودداری خواهیم نمود (زیرا منظور خونریزی نیست، بلکه هدایت و راهنمائی است، چنانکه در خطبه پنجاه و چهارم باین نکته اشاره فرموده است).