پس از حمد بر خدا و درود بر پیغمبر اکرم، شما را از (دل بستن به) دنیا بر حذر می ‏دارم، زیرا دنیا (به کام دنیا پرستان) شیرین و (در نظر آنان) سبز و خرّم است، بشهوتها و خواهشهای بیهوده پیچیده شده است، و بوسیله متاعهای زود از بین رونده (با خواهان) اظهار دوستی می ‏نماید، و به زیورهای اندک (مردم را) به شگفت آورده شاد می‏ نماید، و برای آرزوها (ی بیجا که اطمینان بآن نیست) و فریب (نادانان) خویش را آرایش نموده (مانند فاحشه‏ای که خود را بیاراید تا سرمایه دین و دنیای خواهانش را برباید)

شادی آن پایدار نیست، و از درد و اندوهش آسوده نمی‏ باید گشت، بسیار فریبنده و زیان رساننده است، تغییر دهنده حالات است (توانگری را به درویشی و آسایش را بسختی و زندگی را به مرگ و تندرستی را به بیماری تبدیل می‏ نماید، و یا مانع و جلوگیر است از بدست آوردن سعادت همیشگی و بهشت جاودانی) فانی‏ و نابود و تباه می‏ گردد، شکمخواره‏ ای است که (همه را) هلاک می‏ نماید (شکم خاک از طعمه انسان هرگز سیر نشود و طبع افلاک از تباه ساختن آدمیان ملول نگردد)

زمانیکه آرزوی راغبین بدنیا که بآن خوشنود هستند به نهایت رسید دنیا از اینکه می ‏باشد تجاوز نمی‏ کند همچنانکه خداوند تعالی (در قرآن کریم سوره 18 آیه 45) می‏ فرماید: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بهِ، نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ ...» یعنی مثل دنیا مانند گیاه زمین است که به آبی که آنرا از آسمان فرستادیم، آمیخته شد (از آن نشو و نماء نمود) پس بامداد (روز دیگری) آن گیاه خشک گردید به قسمی که بادها آنرا پراکنده می سازند، و خداوند بر همه چیز (هر کار) قادر و توانا است (خوشنودی و آسایش دنیا به گیاهی ماند سبز و خرّم که به اندک زمانی خشک گشته هستی آن به باد فناء می‏ رود).

هیچ مردی از متاع دنیا مسرور و شادمان نبوده مگر آنکه در پی آن گریه گلوگیر (یا غمّ و اندوه) باو رو آورده است، و از خوشیهایش بکسی رو نیاورده مگر اینکه از بدیهایش باو زیانی رسانده (هیچکس به دلخواه از دنیا شکمی سیر نکرد و به آرزوی خود نرسید مگر اینکه دنیا پشت کرده نعمت از او باز گرفت) و در دنیا او را باران فراخی و خوشبختی تر نساخت مگر اینکه ابر بلاء پی در پی بر او بارید، و (چون رفتار دنیا اینگونه است)

شایسته است که در اوّل بامداد یار و یاور انسان بوده او را همراهی نماید و در شب تغییر یافته دشمنش گردد، و اگر طرفی از آن گوارا و شیرین باشد طرف دیگرش تلخ و پر وبا (بیماری کشنده) است

هیچکس از خوشی آن بمراد نمی رسد مگر اینکه از مصائب و اندوههای آن رنج و سختی را دریابد، و در بال امن و آسودگی شبی را بسر نبرد مگر اینکه بامداد بر روی جلو بالهای خوف و ترس بگذراند،

بسیار فریبنده ای است که هر چه در آن است می فریبد، و فانی شدنی است که هر که در آن است نابود میشود، خیر و نیکوئی در هیچیک از توشه های آن نیست مگر در تقوی و پرهیز کاری،

هر که اندکی از متاع دنیا را اخذ نماید بدست آورده چیزی که او را (از سختی حساب و بازرسی در قیامت) بسیار ایمن گرداند، و هر که زیاد گرد آورد دریافته چیزی که (هنگام حساب) بسیار او را هلاک خواهد نمود، و (در دنیا هم) بزودی از او زائل می گردد.

چه بسیار است کسیکه بدنیا اعتماد و دلبستگی داشته و دنیا او را دردمند می سازد، و چه بسیار است کسیکه بدنیا اطمینان داشته و دنیا او را بر خاک می اندازد، و چه بسیار است کسیکه دارای مرتبه بزرگ بوده و دنیا او را کوچک و پست می گرداند، و چه بسیار است کسیکه دارای افتخار و خود خواهی است دنیا او را ذلیل و خوار می نماید،

سلطنت و ریاست دنیا گردنده است (گاه این را باشد و گاه آنرا) و خوشگذرانی آن تیره (با کدورت) است و آب پاکیزه آن (که دنیا پرستان را گوارا است، نزد مردم دانا و بینا) شور و ناگوار است، و شیرینی آن مانند شیره درخت بسیار تلخ است، و طعام آن زهرهایی است کشنده و وسائل آن (چیزهائی که بآن دلبستگی دارند) مانند ریسمانهای پوسیده و تکه تکه شده است،

زنده آن بسمت مرگ و تندرست آن بسوی بیماری رهسپار است، پادشاهی آن از دست رفته و ارجمند آن زیر دست، و ثروتمند آن به نکبت رسیده، و همسایه آن (ساکن دنیا) مالش غارت گشته است.

آیا در جاهای آنانکه پیش از شما بودند نیستید و حال آنکه عمرهای ایشان درازتر و آثارشان پاینده تر و آرزوهاشان بیشتر و جمعیّتشان آماده تر و لشگرهاشان انبوه تر بود،

دنیا را بهر طوری که بود پرستیده برگزیدند، پس از آن کوچ کردند (مردند) بدون توشه ای که همراه برداشته یا مرکبی که راه را به پیماید،

آیا بشما خبر رسیده که دنیا (هنگام مردن پیشینیان) خود را (یا کسی را) بآنها فدیه داده باشد (تا نمی رند) یا آنان را همراهی کرده، و یا از روی نیکوئی در باره ایشان کمکی نموده (نه)

بلکه پایه زندگیشان را بسختیها و مصائب دردناک سست گردانیده و جنبانیده و رخسار و پیشانیهاشان را بخاک مالیده و زیر دست و پای ستوران آنان را لگد کوب کرده، و یاری کردنش این بوده که پیش آمدهای سخت روزگار را بر سر ایشان وارد ساخته است

پس دیدید تغییر و بی آشنائی (دشمنی) دنیا را به کسانی که بآن نزدیک شده و آنرا برگزیده و بآن اعتماد نمودند تا اینکه از آن برای همیشه جدا گشته کوچ کردند (دیگر باز گشتی برای آنان نیست)

و آیا جز گرسنگی توشه ای و جز تنگی (گور) جائی و جز تاریکی (قبر) نوری بایشان داد، یا در پی آنان جز پشیمانی سختیهاشان را تدارک نمود

آیا چنین دنیا (ی بیوفائی) را اختیار می کنید، یا بآن دل می بندید، یا برای بدست آوردنش حرص زده کوشش دارید

بد سرائی است برای کسیکه بآن بد گمان نبوده و هنگام اقامت در آن از خطرش خوف و ترس نداشته است.

پس بدانید با اینکه خودتان هم می دانید (بالأخره) دنیا را ترک گفته از آن کوچ خواهید نمود، و پند بگیرید در آن از کسانی که می گفتند: کیست که در قوّت و توانائی از ما برتر باشد (همه مردند، و) بر مرکب چوبین سوار نموده بسوی گورشان بردند، پس آنان را سوار نمی خوانند (زیرا راکب کسی است که اختیار مرکوب را در دست داشته باشد) و در گورهاشان نهادند و آنها را میهمان نمی خوانند (زیرا میهمان کسیرا گویند که بپای خود بجائی برود از او پذیرایی نمایند)

و برای ایشان از کف زمین قبرها و از خاک کفنها و از استخوانهای پوسیده و شکسته همسایه ها تعیین گردید،

آنان همسایگانی هستند که هر که آنها را بخواند جواب نمی دهند، و ظلم و ستمی را (از خود) جلوگیری نمی نمایند، و از نوحه سرائی ملتفت نیستند،

اگر باران بر ایشان بارید شاد نشدند، و اگر تنگدستی بآنها رو آورد نومید نگشتند (از غمّ و اندوه و سختی جهان آسوده و به خویشتن مبتلی و گرفتارند) گرد همند و تنها هستند، و همسایه اند و از هم دورند (چون از حال هم خبر ندارند)

با هم نزدیکند و به دیدار یکدیگر نمی روند، و خویشانند و اظهار خویشی نمی نمایند، بردبار می باشند که کینه در دل ندارند، و نادانند (چیزی درک نکرده نمی فهمند) و کینه هاشان از بین رفته،

از درد و اندوه آنها کسی باک ندارد، و امیدی بکمک و همراهیشان نیست، روی زمین را به زیر آن و فراخی (جهان) را به تنگی (قبر) و بودن با اهل و یاران خویش را به غربت و تنهائی، و روشنی را به تاریکی تبدیل نمودند،

و بدرون خاک آمدند (برگشتند) همانطوری که برهنه و عریان از آن جدا شده (بوجود آمده) بودند، با اعمال و کردارشان از دنیا بسوی زندگانی همیشگی و سرای ابدی کوچ کردند (و در آنجا دو باره زنده میشوند و دیگر نمی میرند، خواه نیکوکار خواه بد کار) چنانکه خداوند سبحان (در قرآن کریم سوره 21 آیه 104) می فرماید: «کَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِیدُهُ، وَعْداً عَلَیْنا، إِنَّا کُنَّا فاعِلِینَ» یعنی همچنانکه در آغاز خلق را ایجاد نمودیم آنها را باز گردانیم، و این وعده ما حتمیّ است که انجام خواهیم داد.