امام علیه السلام فرمود: زنان هنگامی که به حدّ کمال رسیدند خویشاوندان پدری (برای تصمیمگیری درباره آنان) مقدمند.
مرحوم سیّد رضی (در تفسیر این کلام شریف) می گوید: منظور از «نص» آخرین مرحله هرچیز است؛ مانند «نص» در سیر و حرکت که به معنای آخرین مرحله توانایی مرکب است، ازاینرو هنگامی که می گوییم «نَصَصْتُ الرَّجُلَ عَنِ الاْمْرِ» منظور این است که آنقدر سؤال از کسی کردم که آنچه را می داند در این زمینه بیان کند، بنابراین، «نص الحقائق» به معنای رسیدن به مرحله بلوغ است که همان پایان دوره کودکی است (سپس می افزاید:) این جمله از فصیحترین کنایات و شگفت انگیزترین آنها در این مورد است. منظور امام علیه السلام این است که زنان هنگامی که به این مرحله برسند «عَصَبَة» (مردان خویشاوند پدری او) که محرم آنان هستند مانند برادران و عموها، به حمایت از آنها سزاوارتر از مادرند و همچنین در انتخاب همسر برای آنها.
(سپس می افزاید:) «حِقاق» به معنای مخالفت و جدال مادر با «عصبة» درمورد این دختران است به گونه ای که هرکدام به دیگری می گوید: من از تو سزاورترم. عرب می گوید: «حاقَقْتُهُ حِقاقآ» یعنی با او به جدال برخاستم. بعضی گفته اند: منظور از «نَصَّ الْحِقاق» رشد عقلی و بلوغ است، زیرا منظور امام علیه السلام این است که به مرحله ای برسد که حقوق و احکام درباره او انجام می شود. کسانی که «نَصَّ الْحَقائِق» روایت کرده اند منظورشان از «حقائق» جمع حقیقت است. (سپس می افزاید:) این همان تفسیری است که «ابو عبید قاسم بن سلام» برای این جمله بیان کرد؛ به نظر من (منظور، سیّد رضی است) مقصود از «نَصَّ الْحِقاق» این است که زن به مرحله ای برسد که تزویج او مجاز باشد و اختیاردار حقوق خود شود و این درواقع تشبیه به «حقاق» درمورد شتران است (طبق عادت عرب که بسیاری از چیزها را به شتر تشبیه می کرد) چراکه «حقاق» جمع «حِقِّه» و «حِقّ» به معنای شتری است که سه سالش تمام است و داخل در سال چهارم شده و به حدّی رسیده که می توان بر آن سوار شد و او را تا حد توان وادار به سیر و حرکت کرد. (سپس می افزاید:) «حقائق» (هرگاه این نسخه را در نظر بگیریم) نیز جمع «حِقِّة» است، بنابراین هر دو روایت به معنای واحدی بازگشت می کند و این معنا به روش عرب از معنایی که در ابتدا ذکر شد بهتر است (یعنی این معنا صحیح تر به نظر می رسد)؛