امام علیه السّلام به مردی که از آن حضرت درخواست پند و اندرز نمود (در نکوهش خوهای ناشایسته) فرمود:
مباش کسیکه بی عمل و کردار (عبادت و بندگی) بآخرت امیدوار است، و به امید دراز توبه و بازگشت (از معصیت و نافرمانی) را پس می اندازد، در (باره) دنیا گفتارش گفتار پارسایان و رفتارش رفتار خواستاران است، اگر از (کالای) دنیا باو داده شود سیر نگردد، و اگر باو نرسد قناعت نکند (به بهره خود خورسند نماند)
2- ناتوان است از سپاسگزاری آنچه (نعمت هایی که) باو داده شده است و می جوید زیادی را در آنچه نرسیده (باو داده نشده، از کار ناشایسته دیگران را) باز می دارد و خود (از آنچه نهی می نماید) دست بر نمی دارد، و فرمان می دهد بآنچه خود بجا نمی آورد، نیکوکاران را دوست دارد و کردارشان را انجام نمی دهد، و گناه کاران را دشمن دارد و خود یکی از آنها است، از جهت زیادی گناهان از مرگ کراهت داشته بدش می آید و ایستادگی میکند بر آنچه (گناهانی که) سبب کراهت از مرگ شده،
3- اگر بیمار شود (از بد رفتاریش) پشیمان گردد و چون تندرستی یابد آسوده و غافل ماند، هر گاه (از بیماری) آسایش بیند خود پسند شود و چون گرفتار گردد نومید و پژمرده شود، اگر بلاء و سختی برایش پیش آید با نگرانی دعا و زاری نماید، و چون راحتی و خوشی باو دست دهد از روی غرور و فریب (به کالای دنیا از خدا) دوری گزیند، نفس (امّاره) بر او مسلّط است بآنچه (آمرزش گناهان که) گمان دارد، و مسلّط نیست بآنچه (مرگ و عذاب جاوید که) باور دارد،
4- بر دیگری به گناه به کمتر از گناه خود می ترسد (گناه او را بزرگ می شمارد) و پاداش بیشتر از کردارش را برای خود امیدوار است (طاعت خویش را بزرگ می پندارد) چون به توانگری رسد شاد شده در فتنه و گمراهی افتد (پی هم گناه میکند) و چون تنگدست گردد (از رحمت خدا) نومید شده و (در عبادت و بندگی) سستی نماید،
و اگر طاعت و بندگی کند کوتاهی نماید (درست انجام ندهد) و چون درخواست کند (از خدا حاجت طلبد) اصرار و کوشش دارد، اگر باو شهوت و خواهشی (آسایش و خوشی) رو آورد نافرمانی پیش گرفته توبه و بازگشت را پشت سر اندازد، و اگر باو اندوهی برسد از دستورهای دین (شکیبائی و بردباری و پناه بخدا بردن به هنگام سختی) دوری گزیند
5- (برای مردم) عبرت و پند گرفتن از دیگران را بیان میکند و خود عبرت نمی گیرد، و در اندرز دادن می کوشد و خود پند پذیر نیست، پس او به گفتار می نازد و عمل و کردارش اندک است، در آنچه (دنیا و کالای آن که) فانی و نابود گردد کوشش می نماید و در آنچه (آخرت و آنچه در آنست که) باقی و جاوید است سهل انگاری میکند، غنیمت و سود (طاعت و بندگی خدا) به نظرش غرامت و تاوان می آید (زیان پندارد) و غرامت و تاوان (معصیت و نافرمانی) غنیمت و سود، از مرگ ترسان است و پیش از اینکه فرصت از دست برود (به اعمال صالحه و کردار خدا پسند) نمی شتابد، بزرگ می شمارد از نافرمانی دیگری معصیتی را که بزرگتر از آنرا از خود خرد می پندارد، و از بندگی خویش بسیار می شمارد طاعتی را که از دیگری اندک داند، پس او بمردم سختگیر است و بخود سهل انگار،
6- بیهوده گوئی با توانگران را بیشتر دوست دارد از یاد خدا با تنگدستان، برای سود خود به زیان دیگری حکم میکند (اگر چه نادرست باشد) و برای سود دیگری به زیان خود حکم نمی کند (اگرچه درست باشد) دیگری را راهنمائی می نماید و خود را گمراه می سازد پس از او پیروی میکنند و خود معصیت می نماید، و (حقّ خود را) تمام می ستاند و (حقّ دیگری را) تمام نمی دهد، و از مردم می ترسد نه در راه پروردگارش (از ترس آنان کاری را انجام می دهد که خدا پسند نیست) و در کار مردم از پروردگارش نمی ترسد (بآنان زیان می رساند و از خدا بیمی ندارد.)
(سیّد رضیّ «علیه الرّحمة» فرماید:) اگر در کتاب نهج البلاغة جز این فرمایش نبود همان برای پند سودمند و حکمت رسا و بینائی بینا و عبرت و پند اندیشه کننده بس بود.