از عهد و پیمانهای آن حضرت علیه السّلام است بمحمّد ابن ابی بکر که خدا از او خوشنود بوده پاداشش را بدهد:
قسمت اول نامه:
(این مرد جلیل القدر، عظیم المنزله از خواصّ یاران امام علیه السّلام بوده که در سال حجّة الوداع سال دهم هجرت بدنیا آمده و در سال سی و هشت هجریّ در زمان خلافت امیر المؤمنین علیه السّلام در مصر بقتل رسیده، چنانکه شمّه ای از داستان او در شرح سخن شصت و هفتم نوشته شد) هنگامیکه حکومت مصر را باو واگزار فرموده (و در این عهد نامه او را به عدالت و برابری بین مردم امر کرده پرهیزکاری و سختی مرگ و عذاب رستخیز را یادآوری نموده، و در آخر او را به مخالفت هوای نفس و مواظبت نماز اندرز می دهد):
بالت را برای ایشان (اهل مصر) بخوابان (با همگان فروتن باش) و پهلویت را برایشان هموار دار (کاری کن که همه کس از رفتارت سود برد) و بآنان گشاده رو باش (با زیر دستان ترش روئی مکن) و آنها را بنگریستن زیر چشمی و خیره شدن در رو یکنواخت بدار (مساوات و برابری را مراعات کرده بین خرد و بزرگ تفاوت مگزار و ثروتمندان و بزرگان را بر زیر دستان و مستمندان امتیاز نداده با همه یکسان باش) تا بزرگان بظلم و ستم تو (دوری از درستکاری) به سودشان طمع ننمایند (نسبت به زیر دستان ستم روا ندارند) و ناتوانان از عدل و درستکاری تو نومید نگردند،
زیرا خدای تعالی، ای گروه بندگان او (در روز رستخیز) از کردار کوچک و بزرگ و آشکار و پنهان شما پرسش می نماید، پس اگر عذاب کند (شما را به آتش بسوزاند) شما (از هر کس بخود) ستمکار ترید (چون معصیت و نافرمانیتان سبب آن گردیده) و اگر ببخشد بسیار کریم و بزرگوار است.
و ای بندگان خدا بدانید، پرهیزکاران (سود) دنیای گذرنده و (سود) آخرت آینده را بردند، پس با اهل دنیا در (سود) دنیاشان شریک شدند، و اهل دنیا در (سود) آخرت آنها شریک نگشتند، در دنیا در بهترین منزل جا گرفتند، و نیکوترین خوردنی را خوردند (چون دنیا پرستان برای سکنی رنج نبرده و برای خوردن بسختی نیافتادند، به این جهت هر جا سکنی گرفتند بهترین جا و هر چه خوردند نیکوترین خوردنی بود) پس از دنیا بهره ای بردند که خوشگذران بردند، و کامی گرفتند که گردنکشان گرفتند (از راه حلال دارائی و نعمت یافته بدستور خدا و رسول صرف و آخرت خود را آباد کردند، و کمال لذّت و خوشی دنیا را بدست آوردند)
پس از دنیا (بآخرت) رفتند با توشه ای که (آنان را بمقصد) می رساند و با سوداگری که سود (نیکبختی) دارد: به خوشی پارسائی دنیا در دنیاشان رسیدند، و یقین داشتند که فردا در آخرت در جوار خداوند هستند (رحمت حقّ تعالی بآنان می رسد، بطوری) که خواستشان ناپذیرفته نمی گردد، و بهره شان از خوشی و آسایش کم نمی شود.
پس ای بندگان خدا (از پرهیزکاران پیروی نموده به دنیای نابود شدنی دل نبندید، و) از مرگ و نزدیک بودن آن بترسید، و ساز و برگ آنرا آماده دارید (کاری کنید که چون مرگ رسد دل واپس نباشید) زیرا مرگ با امر بزرگ خطرناک می آید (برای نیکوکاران) خیر و نیکوئی می آورد که هرگز با آن بدی نیست، یا (برای بد کرداران) شرّ و بدی در بردارد که هرگز با آن خوبی نمی باشد پس چه کسی نزدیکتر است ببهشت از کسیکه کار بهشت کند، و کی نزدیکتر است به دوزخ از آنکه کار دوزخ نماید
و شما رانده های مرگ هستید، اگر بایستید شما را می گیرد، و اگر از آن بگریزید شما را می یابد (چنانکه در قرآن کریم سوره 4 آیه 78 می فرماید: «أَیْنَما تَکُونُوا یُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُرُوجٍ مُشَیَّدَةٍ» یعنی هر جا بودهمرگ شما را دریابد اگر چه در قلعه ها و حصارهای بلند استوار باشید) و مرگ از سایه شما بشما همراه تر است (آنی از شما جدا نشود) مرگ به موهای پیشانی شما بسته شده (از آن رهائی نمی یابید) و دنیا از پی شما پیچیده میشود (مانند بساطی است که پس از گذشتن شخص آنرا می پیچند)
پس (این همه بکار آخرت بی اعتناء نبوده) بترسید از آتشی که گودی و گرمی آن بی اندازه، و عذاب و گرفتاری آن تازه است (چنانکه در قرآن کریم سوره 4 آیه 56 می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ، إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزیزاً حَکِیماً» یعنی آنانکه به نشانه های ما «پیغمبر اکرم و قرآن کریم» نگرویدند بزودی آنان را در آتشی اندازیم که چون پوستهاشان سوخته شود آنها را تبدیل به پوستهای دیگر نماییم تا آنکه عذاب و بدبختی را بچشند، بتحقیق خداوند «بعذاب ایشان» توانا و دانا است) سرائی است (دوزخ) که در آن رحمت و مهربانی نیست، و درخواست پذیرفته نمی گردد، و غمّ و اندوه برطرف نمی شود (چنانکه در قرآن کریم سوره 43 آیه 77 می فرماید: «إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذاب جَهَنَّمَ خالِدُونَ - لا یُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ - وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ - وَ نادَوْا یا مالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنا رَبُّکَ، قالَ إِنَّکُمْ ماکِثُونَ» یعنی گناهکاران در عذاب و گرفتاری دوزخ جاویدند، عذاب از ایشان سست و کم نگردد و آنها در آن عذاب و سختی «از رحمت خدا» نومیدند، و ما «با عذاب» بآنها ستم نکردیم و لکن آنان بخود ستم کردند «که در دنیا بر خلاف دستور خدا و رسول که موجب نیکبختی آخرت بود رفتار نمودند» و زمامدار و نگهبان دوزخ را بخوانند که از پروردگار خود بخواه تا بر ما حکم فرماید «ما را بمیراند تا از این عذاب برهیم» می گوید شما «در اینجا» خواهید ماند «نه می میرید و نه رهائی خواهید یافت»
و (اکنون) اگر توانائی دارید که هم خوف و ترستان از خدا بسیار و هم گمان و امیدتان باو نیک باشد بین ترس و امید را جمع کنید (حتما کاری کنید که هم بترسید و هم امیدوار باشید، نه ترستان بیشتر و نه امیدتان برتر باشد) زیرا گمان نیک و امید بنده به پروردگارش بمقدار ترس او است از پروردگارش، و نیک بین ترین مردم بخدا ترسناکترین ایشان است از او (هر چند گمان بنده بخدا نیکوتر شود ترسش بیشتر گشته بر خلاف رضایش کاری انجام ندهد که مبادا از او برنجد، ابن ابی الحدید در اینجا از امام چهارم علیّ بن الحسین علیه السّلام نقل می نماید که فرموده: اگر خدای عزّ و جلّ کتابی بفرستد که در آن ثبت باشد که مردی را عذاب میکند، گمان دارم آن مرد من باشم، یا یک مرد را می آمرزد، امیدوارم من باشم، و اگر بناچار مرا عذاب خواهد نمود باز هم کوشش خود را خواهم افزود تا مبادا چون بخود باز گردم نفسم مرا سرزنش دهد).
و ای محمّد ابن ابی بکر بدان من ترا بر بزرگترین لشگرهایم اهل مصر فرمانروا گردانیدم، پس سزاواری که با نفس خویش مخالفت نموده از دین و کیشت دفاع کنی هر چند از روزگار برایت نمانده باشد مگر ساعتی،
و خدا را بخشم نیاور با خوشنود ساختن یکی از آفریده هایش، زیرا عوض آنچه در غیر خدا است در نزد او هست، و عوض آنچه در خدا است در غیر او نیست (اگر خدا راضی باشد از دیگری چه بیم، و اگر او راضی نباشد از غیرش چه امید).
نماز را در وقتی که برای آن تعیین گشته بجا آور و از جهت بیکاری آنرا پیش از وقت بجا نیاور، و بجهت کار داشتن آنرا از وقتش مگذران، و بدان هر چیز از عملت پیرو نماز تو است (اگر نماز را نیکو بجا آوردی کارهای دیگر را نیکو کنی، و هرگاه آنرا ضائع ساختی غیر آنرا تباه تر گردانی).
و قسمت دوم از این عهد نامه است (در بر حذر داشتن او و اهل مصر از منافقین و مردم دو رو):
(باید زبان و دل شما یکی بوده دور و نباشید، و از گمراه کنندگان پیروی ننمائید) زیرا پیشوای رستگاری (امام علیه السّلام) و پیشوای تبهکاری (معاویه) و دوست پیغمبر و دشمن پیغمبر یکسان نیست (پس گول نخورده این هر دو پیشوا را بیک چشم ننگریسته مانند پیشوای گمراهی دو روئی را شعار خویش قرار ندهید. امام علیه السّلام معاویه و مانند او را پیشوا خوانده، چنانکه خداوند نیز مانند او را پیشوایان ضلالت و گمراهی خوانده، در قرآن کریم سوره 28 آیه 41 می فرماید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ، وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ» یعنی ما ایشان را پیشوایان گمراهی گذاشتیم که مردم را بسوی آتش می خوانند، و روز رستخیز کسی ایشان را یاری نخواهد نمود «از عذاب رهائی نمی دهد» و ابن ابی الحدید در اینجا می نویسد: اینکه امام علیه السّلام معاویه را دشمن پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله دانسته، منظور دشمنی او در روزهای جنگ با قریش نبوده، بلکه مقصود آنست که معاویه اکنون هم دشمن پیغمبر است بدلیل فرمایش پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله: «و عدوّک عدوّی، و عدوّی عدوّ اللَّه» یعنی دشمن تو دشمن من است، و دشمن من دشمن خدا است)
و رسول خدا -صلّی اللَّه علیه و آله- بمن فرمود: من بر امّتم از مؤمن و مشرک نمی ترسم: زیرا مؤمن را خدا بسبب ایمانش (از گمراه کردن) باز می دارد (پس از او بر مسلمانان زیانی نیست) و مشرک را خدا بسبب شرکش (که مسلمانان گوش به سخنش نداده پیرویش نمی نمایند) ذلیل و خوار می گرداند، و لکن من بر شما می ترسم از هر دو روئی در دل و دانای به زبان (آنکه دوروئی را در دل پنهان کرده احکام شریعت را به زبان می آورد): می گوید آنچه را که شما می پسندید، و بجا می آورد آنچه را که ناشایسته می دانید (آری باید از منافق و دورو ترسید، و دفعش را از خدا خواست، چنانکه امام علیه السّلام در خطبه یک صد و هشتاد و پنجم روش آنان را شرح داده).