از سخنان آن حضرت علیه السّلام است (در اینکه ستمگر بالأخره کیفر خواهد دید و خداوند از او بازخواست خواهد نمود سپس لشگر خویش را برای سهل انگاری در جنگیدن با معاویه و لشگر او توبیخ و سرزنش می فرماید):

اگر خداوند ستمگر را مهلت دهد هرگز از مؤاخذه و باز پرسی از او نمی گذرد، و در بین راهش و جای غمّ و اندوه گلوگیر که نگذارد آب دهان فرو دهد (در سختیهای دنیویّ یا موقع سختیهای مرگ) در کمین گاه است (گویا سر راه بر او گرفته تا در وقت مقتضی او را بکیفر رساند)

آگاه باشید سوگند بآن کسیکه جان من بدست قدرت و توانائی او است این گروه (لشگر شام) بر شما غلبه خواهند نمود، نه از برای آنکه آنها از شما بحقّ سزاوارترند، بلکه از جهت عجله ایشان است برای بدست آوردن باطل (انجام فرمان) امیرشان (معاویه) و دیر جنبیدن شما برای حقّ من (خلاصه سبب غلبه آنان اتّفاق و پیروی از رئیسشان است و شکست شما بر اثر نفاق و اختلاف و نافرمانی از امیرتان می باشد، پس مدار فتح و فیروزی در جنگ و در هر امری اتّفاق و اجتماع بر انجام فرمان رئیس و بزرگ قوم است، نه بر درستی و نادرستی عقیده و ایمان که اگر چنین بود هرگز اهل شرک بر اهل توحید ظفر نمی یافتند در صورتیکه می بینیم بسیاری از کفّار و منافقین بر مسلمین و مؤمنین در کارها غلبه و پیشروی دارند).

و هر آینه امّتها و رعیّتها (ی هر پادشاه و امیری) شب را صبح میکنند در حالیکه از ستم رؤسای خود ترس دارند (که مبادا بواسطه نافرمانی آنان را کیفر دهد و از این جهت همواره مطیع و فرمانبردار رؤسای خویش بوده و در هر امری پیش می روند) و من شب را صبح میکنم در حالیکه از ستم رعیّت خود ترس دارم (چون از خدا می ترسم و بر ایشان ستم روا ندارم آنها بر من ستم کرده سخنم را گوش نمیدهند)

شما را برای رفتن بجهاد و جنگیدن با دشمن طلبیدم نرفتید، و (سود رفتن و زیان نرفتن به کارزار را) گوشزد شما نمودم نشنیدید، و در نهان و آشکار شما را دعوت کردم اجابت نکردید، و پند و اندرز دادم نپذیرفتید، آیا شما با اینکه حاضر هستید مانند غائبین بوده که در اینجا نیستند (و سخنانم را نشنیده از پند و اندرز من بهره نمی برند) و آیا شما با اینکه غلامان و رعیّت هستید مانند خواجگان و رؤساء می باشید (خود را صاحب رأی دانسته فرمان همچو منی را نمی برید)

حکمتها (و سخنانی که بزرگی و خوشبختی دنیا و آخرت را در بر دارد) برای شما می گویم (مانند حیوان وحشیّ) از آنها رم می کنید، و شما را به اندرز نیکو پند می دهم از آن دوری می جویید (نمی پذیرید) و شما را بر جهاد تباهکاران (اهل شام) ترغیب میکنم سخنم بآخر نرسیده همه تان را مانند پراکندگی فرزندان سبا پراکنده می بینم (سبا نام قبیله ای بود از اولاد سبا ابن یشجب ابن یعرب ابن قحطان که چون پیغمبران را تکذیب کردند خداوند آب را بر آنها مسلّط نمود که خانه ها و بوستانهایشان را غرق کرد و ایشان در شهرها پراکنده گشتند، و تفرقه آنان در میان عرب ضرب المثل شد که هر پراکندگی سخت را به أیادی سبا تشبیه می نمایند)

بمحافل خود باز می گردید (رفت و آمد می کنید) و یکدیگر را به پندهای خویش گول می زنید (هر یک بدیگری می گوید چنین و چنان باید کرد و خود برای انجام آن قدمی بر نمی دارد) در هر بامداد شما را (همچون چوب شمشاد) راست می گردانم (برای جنگیدن با دشمن آماده می شوید) و شب بسوی من باز می گردید مانند پشت کمان کج شده (از رفتن بکار زار خودداری می کنید) اندرز دهنده ناتوان شد، و شنونده (کار را) مشکل پنداشت (پس از این، پند من در شما با این رفتار اثری ندارد).

ای کسانیکه بدنهاشان حاضر و عقلهاشان ناپیدا و اندیشه هاشان گوناگون است (در یک جا گرد آمده دستور عقل را پیروی ننموده هر یک در امور اندیشه نادرست خود را بکار برد) بسبب (نفاق و دوروئی و اختلاف آراء) ایشان رؤسای آنها (بفتنه و فساد) مبتلی و گرفتار هستند، امیر شما (امام علیه السّلام) خدا را اطاعت و پیروی میکند و شما دستور او را رفتار نمی کنید، و رئیس اهل شام (معاویه) معصیت و نافرمانی خدا میکند و آنان مطیع او هستند،

سوگند بخدا دوست دارم که معاویه در باره شما با من داد و ستد کند مانند داد و ستد صرّاف که یک دینار طلا (مساوی با ده درهم نقره) بدهم و یک درهم نقره بگیرم، ده نفر از شما را از من بگیرد و یک نفر از لشگریانش را بدهد.

ای اهل کوفه از (رفتار) شما بسه چیز (که در شما هست) و دو چیز (که اصلًا در شما یافت نمی شود) بغمّ و اندوه مبتلی شده ام (امّا آن سه چیز که در شما هست اوّل:) با اینکه گوش دارید، کر هستید، و (دوّم:) با اینکه گویایید، گنگید، و (سوّم:) با اینکه چشم دارید، کورید (حقّ را نمی شنوید و نمی گوئید و نمی بینید، با اینکه دارای گوش و زبان و چشم هستید، و امّا آن دو چیز که در شما نیست، اوّل:) هنگام جنگ (و ورود در کارزار) در راستی و ثبات قدم چون مردان آزاده نیستید (از ترس و ناامیدی خود را برابر دشمن مانند عبد و غلام نشان داده دلیلی بر راستی و آزادگی ندارید) و (دوّم:) در بلاء و سختی برادران حقیقی مورد اطمینان نیستید، دستهای شما خاک آلوده باد (بفقر و پریشانی مبتلی بوده خیر نبینید)

ای کسانیکه مانند شترهایی هستید که ساربانشان از آنها دور شده، اگر از سمتی گرد آیند از سمت دیگر پراکنده گردند

(پس پراکندگی شما از اطراف من طوری است که) سوگند بخدا گمان دارم که اگر جنگ سخت شود و آتش زد و خورد شعله گیرد، از پسر ابی طالب جدا و پراکنده خواهید شد مانند جدا شدن زن (هنگام زائیدن) از بچه در شکم خود (بعد از پراکندگی، جمع کردن شما ممکن نیست، چنانکه برگشتن بچه به شکم مادر محال است) و (چگونه از اطرافم پراکنده شده دوری می نمایید، و گفتارم را اطاعت و پیروی نمی کنید، در حالتی که) من از جانب پروردگارم (بر راستی و درستی خود) حجّت و گواه دارم، و بدستور پیغمبر خویش در راه راست سیر میکنم (از طرف آن حضرت بخلافت منصوب گردیده ام) و به رویّه واضح و آشکار (آنچه که دین مقدّس اسلام دستور داده) رفتار می نمایم (و) راه حقّ را (از روی بینائی در میان راههای نا درست) پیدا نموده در آن می روم.

نگاه کنید باهل بیت پیغمبر خود (امیر المؤمنین و فرزندان او) و از طریقه ایشان جدا نشده رفتارشان را پیروی کنید که هرگز شما را از راه راست بیرون نمی برند، و به هلاکت و گمراهی بر نمی گردانند (آنان بهترین خلق و سزاوار پیروی هستند، چنانکه در قرآن کریم سوره 3 آبه 110 می فرماید: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس تَأْمُرُونَ بالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ باللَّهِ، وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتاب لَکانَ خَیْراً لَهُمْ، مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسقُونَ» یعنی شما اهل بیت محمّد و پیروانتان بهترین مردم بوده اید که از عالم غیب بیرون آمده برگزیده شده اید تا امر بمعروف و نهی از منکر کرده و بخدا ایمان آورید، و اگر اهل کتاب ایمان آورده پیروی شما نمایند برای آنها از کفر بهتر است، بعضی از ایشان ایمان آوردند و بیشترشان فاسق مانده از راه حقّ بیرون رفته ایمان نیاورند. خلاصه پیروی از غیر آل محمّد موجب ضلالت و گمراهی است) پس اگر ایشان (در موضوع خلافت و یا جهاد و یا امر دیگری در خانه) نشستند (قیام ننمودند) شما (نیز در خانه) بنشینید (از آنان پیروی نمائید) و اگر برخاستند (در کاری قیام نمودند) شما هم برخیزید (آنها را یاری و همراهی کنید) و از ایشان پیش نیفتید (به رأی خود رفتار نکنید) که گمراه و سرگردان خواهید شد، و پس نمانید (از اوامر و نواهیشان غفلت ننمائید) که هلاک و بیچاره می شوید.

من اصحاب محمّد صلّی اللّه علیه و آله را دیدم و یکی از شما را نمی بینم مانند ایشان باشید (زیرا) آنان صبح ژولیده مو و غبار آلوده بودند، و شب را بیدار به سجده و قیام می گذراندند، میان پیشانیها و رخسارهاشان نوبت گذاشته بودند (گاهی پیشانی و گاهی رخسار روی خاک می نهادند) و از یاد بازگشت (قیامت) مانند اخگر و آتش پاره سوزان می ایستادند (مضطرب و نگران بودند) گویا پیشانیهاشان بر اثر طول سجده مانند زانوهای بزها (پینه بسته) بود

هرگاه ذکر خداوند سبحان به میان می آمد از ترس عذاب و کیفر و امید بثواب و پاداش اشک چشمهاشان می ریخت بطوریکه گریبانهاشان تر می گشت و می لرزیدند، چنانکه درخت در وزیدن باد تند می لرزد.