حمد خدایی را که به قدرت خود برتر است و پیروز و به فضل و بخشایش خود بر همگان نزدیک. بخشنده هر فایدتی است و دفع کننده هر سختی و بلایی است.
سپاس می گویم او را، به سبب بخششهای عطوفت آمیزش و نعمتهای او که همگان را از آن نصیب است. ایمان می آورم به او، که مبدأ همه چیزها و آغاز کننده آفرینش است و از او هدایت می طلبم، که هم نزدیک است و هم راه نماینده. از او یاری می خواهم، که هم قاهر است و هم قادر و بر او توکل می کنم، که هم کفایت کننده است و هم یاری دهنده.
و شهادت می دهم، که محمد (صلی الله علیه وآله) بنده و رسول اوست، او را فرستاده است تا فرمانهایش را روان دارد و حجت را بر همه تمام کند و مردمان را از عذاب او بترساند، پیش از آنکه روز رستاخیز فرا رسد.
ای بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش می کنم. خداوندی که برایتان مثلها آورده و مدت عمر هر یک از شما را معین کرده است.
آنکه پیکرهای شما به جامه ها بیاراسته و اسباب معیشتتان فراهم ساخته و به کردارهایتان احاطه دارد و پاداش هر یک از شما را بر سر راه مهیا داشته.
خداوندی که نعمتهای فراوان و عطایای بی شمار خود را خاص شما گردانید و به حجتهای آشکارتان هشدار داد.
یک یک شما را بر شمرد و برای هر یک مدت عمری مقرر داشت.
بدانید، که شما را در این جهان که سرای آزمایش و عبرت است می آزمایند و به حساب آنچه گفته اید یا کرده اید خواهند رسید.
دنیا آبشخوری تیره است و گل آلود. ظاهرش دلفریب است و باطنش هلاک کننده. فریبی است زودگذر و فروغی است غروب کننده و سایه ای است ناپایدار و زوال یابنده و تکیه گاهی است فرو ریزنده. فریبندگی کند تا انس گیرد به او، کسی که از آن گریزان است و دل بندد به او، آنکه او را ناخوش دارد.
آن گاه چموشی کند و لگد پراکند و دامهای خود بگسترد و تیرهای خود در کمان راند و آدمی را در کمند مرگ افکند و به خوابگاهی تنگ و بازگشتگاهی دهشت آورش کشد تا به عیان پاداش اعمال نیک و کیفر کردارهای بد خویش بنگرد. و این چنین اند کسانی که پس از این می آیند و جانشین گذشتگان می شوند، زیرا مرگ از هلاک کردنشان باز نایستد و بازماندگان نیز از ارتکاب گناه دست باز ندارند و از کرده پشیمان نشوند، بلکه از رفتار پیشینیان پیروی کنند و پی در پی می گذرند و می روند تا به سر منزل فنا رسند.
چون رشته کارها از هم گسست و روزگاران سپری شد و رستاخیز مردم فرا رسید، خداوند آنها را از درون گورها یا آشیانه های پرندگان یا کنام درندگان یا هر جای دیگر که مرگ بر زمینشان زده است، بیرون آورد، در حالی، که در انجام فرمانهای خداوندی شتابان اند و بیدرنگ به سوی بازگشتگاه او به پیش می روند و خاموش، صف در صف، در منظر الهی ایستاده. آن گاه بانگ منادی حق به گوششان رسد. جامه خضوع و فروتنی و فرمانبرداری و ذلّت و خواری بر آنان پوشیده شود.
در آن روز، هیچ حیله ای به کار نیاید و آرزوها منقطع شود و دلها غمگین و از حرکت ایستاده، آوازها به خشوع آمیخته و به پستی گراییده، سر و روی غرق عرق، وحشت بر آنها چیره. بانگ مهیب آن منادی که تمیز دهنده حق از باطل است و آنان را فرا می خواند که برای گرفتن جزای اعمال خویش -از ثواب یا عقاب- در حرکت آیند، لرزه بر اندامها اندازد.
بندگانی هستند، آفریده شده به قدرت قاهره او و پرورش یافته در تحت سیطره او نه به دلخواه خود. در چنگال مرگ گرفتار آمده در گورها جای گرفته.
پیکرهایشان پوسیده گردیده، تنها و بی کس از گورها بیرونشان آورند تا پاداش عمل خود ببینند و آن وام، که به گردن دارند، بگزارند و چون به حسابشان برسند، نیکان و بدانشان از یکدیگر جدا شوند.
در این جهان، مهلتشان دادند تا راه رهایی خویش بیابند و از گمراهی به در آیند -همان گونه که کسانی را که خواستار خشنودی و آشتی آنان باشند مهلت دهند- و ظلمت شبهات از آنان زدوده اند.
به حال خود رهایشان کرده اند تا خود را مهیا کنند -همانند اسبانی که خواهند به میدان مسابقت روند- و بیندیشند که چه سان حقیقت را بازجویند و اعمال نیک را بشناسند و در ایام زندگی و فرصتی که حاصل کرده اند از نور معرفت پرتوی برگیرند.
چه زیبا و شگفت انگیز است این مثلهای راست و درست و این اندرزهای شفابخش، اگر به دلهای پاک و گوشهای شنوا و رأیهای ثابت و خردهای دوراندیش راه یابند.
پس از خدای بترسید همانند کسی که شنید و خاشع شد و چون از روی نادانی گناهی کرد به گناه خویش اعتراف نمود و از سرانجام کار خود بیمناک گردید و عمل کرد و از عقوبت پروردگار به هراس افتاد و به اطاعت شتافت و به مرحله یقین رسید و کارهای نیکو کرد.
چون اندرزش دادند، اندرزها را پذیرا آمد و چون بر حذرش داشتند، حذر نمود و باز گردید و توبه کرد و به خدا روی آورد و به دوستان خدا اقتدا کرد که بر مثال ایشان رود.
چون راه راست را به او نشان دادند او نیز بدید و بشناخت و چابک وار قدم در راه طلب نهاد. و تا در گناهان نیفتد، از هر گناه بگریخت. اندوخته سرای آخرت به دست آورد و باطن خویش پاکیزه ساخت و سرای آخرت بیاراست، برای روزی که از این جهان رخت برمی بندد و بدان راه پرخطر گام می نهد و برای هنگام نیازمندی و جای تنگدستی، تا سبب پشتگرمی او شود، زاد راه مهیا ساخت و برای آن سرای، که جای اقامت ابدی اوست، پیشاپیش بفرستاد.
پس ای بندگان خدای، از خدای بترسید و آن کنید که شما را برای آن آفریده است و از او بیمناک باشید بدان حد که شما را از خود بیم داده است. تا شایسته آن نعمت جاوید شوید، که برای شما مهیا کرده است تا وعده ای که به بندگان خود داده برآورد، که وعده او همواره راست است، و از بیم رستاخیز او دور باشید.
خداوند شما را گوش عطا کرد، تا آنچه را که درخور شنیدن و نگهداشتن است بشنوید و نگه دارید. و چشم داد تا ظلمت نابینایی را فروغ بینایی بخشد. و اندامهایی بخشید که خود اجزایی در بر دارند و هر یک از اندامها را در جای مناسب خود قرار داد، در ترکیب خاص خود و بر دوام. و کالبدی در رسانیدن منافع خود همچنان بر پای. و دلهایی که روزی خود می طلبند.
همه در نعمتهای او غرقه اند و رهین منت او هستند. و ارزانی داشت، آنچه عافیت را عطا کند و بلا را مانع آید. خداوند برای هر یک از شما زمانی معین کرده که پایان آن بر شما پوشیده داشته.
و برایتان از آثار گذشتگان عبرتها بر جای نهاده، چیزهایی که از آنها بهره می یافتند و نصیب خویش بر می گرفتند. بسی مهلتشان داد تا بهره خویش برگرفتند و مرگ شتابان بر سرشان تاخت و میان آنها و آرزوهایشان جدایی افکند در حالی که، در ایام تندرستی برای روز بازپسین توشه ای فراهم نکردند و در اوان جوانی در اندیشه روزگار پیری و مرگ نبودند.
آیا آنان، که در اوج رونق جوانی هستند، جز پیری و خمیدگی چه انتظاری دارند؟ یا کسی که در عین تندرستی است چشم به راه چه تواند بود جز بیماری و ناتوانی؟ آیا آنان، که هنوز زنده و برجای اند در اندیشه مرگ و نیستی نیستند زمان جدایی و دوری فرا رسیده است.
از اضطراب، لرزه بر تن افتاده، دردها شدت گرفته و از بسیاری اندوه، آب دهان در گلو گره شده و چشم در طلب فریادرسی به اطراف می نگرد، مگر، از فرزندان یا خویشاوندان و عزیزان و همسران یکی دست فرا کند.
آیا هیچیک از خویشاوندان را رسد که دفع مرگ کنند آیا نوحه گران با فریاد و شیون خود گرهی از این کار توانند گشود در حالی که، آدمی گروگان محلّه مردگان است و تنها در تنگنای گور خفته است.
حشرات و گزندگان، پوست تنش را بر دریده اند و آن پیکری که تا چندی پیش زنده و شاداب بود، اکنون پوسیده شده و وزش بادها نشانش را برانداخته و دست حوادث روزگار خاک او بر باد داده. آری، بدنهای تازه و لطیف، دگرگون گشته و آن استخوانهای نیرومند پوسیده شده و جانها در گرو بار گران گناهان گرفتار مانده اند.
آن خبرهای غیبی، که شنیده بودند، به یقین دیده اند. از ایشان نمی خواهند که بر اعمال نیک خود بیفزایند و راهی برای گذشتن از لغزشها و خطاهایشان نمی یابند.
آیا شما، زندگان، پسران یا پدران آن قوم نیستید یا برادران و خویشان ایشان، که از شیوه های آنان پیروی می کنید و بر مرکب آنان سوار می شوید و به راه آنان می روید.
پس دلهای مردم سخت گردیده و به نصیب و حصّه خود نرسیده اند. غافل از هدایت و رستگاری راه می پیمایید ولی، نه در راهی که باید. گویی که احکام دین جامه ای است که برای قامت دیگران بریده شده و معنی رستگاری جز گرد آوردن متاع و خواسته این جهانی نیست.
بدانید، که بر صراط گذر خواهید کرد و صراط، گذرگاهی است لغزنده. از آن لغزشها، وحشتها زاید و، وحشت از پس وحشت پدید آید.
پس ای بندگان خدا از خدا بترسید چونان خردمندی که اندیشه معاد، قلب او را تسخیر کرده و بیم از عذاب، پیکرش را رنجور داشته و شب زنده داریها آن خواب اندک را هم از او ربوده است و امید رحمت پروردگار در گرماگرم روز تشنه اش داشته و پارساییش از شهوات دور داشته و ذکر خدا زبانش را به جنبش در آورده و، تا از خشم او در امان ماند، در پس سپر خوف از او پنهان گشته.
از هر اندیشه که از راه روشن الهیش باز دارد، دوری گزیده و تا به سر منزل مقصود رسد، بهترین و راست ترین راهها را برگزیده است و هیچ فریبی او را از راه حق منحرف نساخته و امور شبهه ناک از نظرش پنهان نمانده. پیروز است، زیرا مژده بهشتش داده اند و نعمتهای لا یزال خداوندی، و خواب خوش در گور، و ایمنی در روز رستاخیز.
ستوده کسی است، که از گذرگاه دنیای زودگذر به نیکنامی گذرد و خوشبخت کسی است، که توشه سرای آخرت پیش فرستد و از خوف خدا به اعمال نیکو شتابد و در آن روزها، که مهلتش داده اند، از پای ننشیند و در طلب خشنودی خداوند رغبت نشان دهد و در گریز از خشم او چالاکی ورزد.
امروز که در دنیاست در اندیشه فردای قیامت باشد و پیش از آنکه رخت از این جهان بکشد، احوال آخرتش را به عیان بنگرد. بهشت، پاداش عمل نیکوکاران را کافی است و عذاب آتش، کیفر بدکاران را بسنده است، زیرا خداوند هم انتقام کشنده است و هم یاری دهنده و کتاب خدا هم حجت آورد و هم به داوری کشد.
شما را به ترس از خدا سفارش می کنم. خداوندی که شما را چندان هشدار داده که جایی برای بهانه جویی باقی نگذاشته و با نمودن راه روشن خود، حجت بر همگان تمام کرده است و شما را از شیطان، دشمنی که در دلهایتان پنهان شده و در گوشهایشان زمزمه می کند، بیم داده. شیطان یاران خود را گمراه کند و هلاک نماید و وعده دهد و آرزومند سازد و کارهای گناه آلود را در چشمها بیاراید و گناهان بزرگ را بی مقدار و کم بها جلوه دهد، تا اندک اندک، دوستان خود را به دام کشد. و در بند خود به گروگان بربندد. آن گاه هر چه را که به فریب آراسته، انکار کند و آنچه را بی مقدار و کم بها وانموده، بزرگ انگارد و از آنچه ایمنی داده بر حذر دارد.
آیا شما را از آفرینش آدمی آگاه سازم خداوندش در ظلمت زهدانها و درون غلافها و پرده ها پدید آورد. نطفه ای بود جهنده و خونی لخته شده، بی هیچ صورتی و، جنینی و شیرخواره ای و از شیر بازگرفته ای. سپس، جوانی شد بالیده و رسیده.
خداوند او را دلی داده فراگیرنده و زبانی سخنگوی و [دیده ای بینا] تا از سر اعتبار م کند و از ناشایستها بپرهیزد. چون قامتش اعتدال یافت و قد برافراشت، مغرورانه، سر بر تافت و گمراه و لاابالی شد. دلو آرزوها را از چاه ضلالت بر می کشید. همه سعی و رنجش برای دنیا بود و به خاطر عیش و طرب خویش و بی توجه به شریعت، در پی هر چه دلخواه اوست.
باور ندارد که روزی مصیبتی بر او فرود آید، از این رو، از هیچ گناهی باک ندارد، تا در عین غفلت و بی خبری، مفتون آمال و آرزوهای خود بمیرد. در حالی که، زندگی کوتاهش در لغزشها و خطاها سپری شده و از هیچ پاداشی نصیبی نبرده که هیچ فریضه ای را به جا نیاورده.
هنوز گرم سرکشی بود و، سرگرم شاد خواری و لذّت جویی که بلای مرگ بر سرش تاختن آورد و در گرداب آلام و بیماریها، حیران و سرگردان، روزها را به شب می آورد و شبها را بیدار و نالان، به روز ست، در حالی که، برادری مشفق و پدری مهربان و گروهی، که بر حال او تأسّف می خوردند و در اضطراب بر سینه می کوبیدند، گرد او را گرفته بودند. او بیهوش افتاده و در حال سکرات است. غمگین و حسرت زده است، به هنگام جان دادن، به درد، می نالد و به هنگام رخت بر بستن از این جهان، رنج دیده است و درد کشیده.
آن گاه پیکرش را در کفنها می پیچند و او را، که رام و تسلیم است، از زمین بر می گیرند و بر تخته پاره ها می نهند و در حالی که، از شدت تعب، چون اشتر از سفر بازگشته خسته است، از رنج بیماری گداخته و لاغر شده است. فرزندان و برادرانش او را بردارند و به سرای غربتش برند، جایی که کسی به دیدارش نرود. چون تشییع کنندگان و نوحه سرایان بازگردند، او را در قبرش بنشانند و او از بیم سؤال و لغزش در امتحان یارای سخن گفتنش نباشد.
بزرگترین بلایی که در این مرحله است، بلای آن آب جوشان و دخول در دوزخ فروزان است و وحشت از فوران و شدت صدای آتش. عذاب کاهش نمی یابد تا اندکی بیارامد و آسایشی نیست، که رنج را بزداید و توان و طاقتی نه، که مگر عذاب را بازدارد، و مرگی نیست که از رنج برهاندش و نه به قدر لحظه ای خواب، که اندکی غمش را تسکین دهد به انواع مرگ ها و عذابهای پیاپی همچنان مبتلاست. و ما به خدا پناه می بریم.
ای بندگان خدا، کجایند کسانی که عمر دراز کردند و از نعمتهای پروردگار بهره مند گشتند کجایند آنان که تعلیمشان دادند و دریافتند کجایند آنان که فرصتشان دادند و به لهو و بازیچه گراییدند. تندرستیشان دادند و نعمت سلامت از یاد بردند. مدتی دراز مهلتشان دادند به عطایای نیکو بنواختندشان و، آنها را از عذاب دردناک خدا ترسانیدند و به پاداشهای بزرگ وعده دادند.
حذر کنید از گناهانی که شما را به ورطه هلاکت می اندازد و بترسید از زشتیهایی، که سبب خشم خدا می شود، ای خداوندان چشمان بینا و گوشهای شنوا و تنهای درست و مال و متاع این جهانی. آیا هیچ گریزگاهی، راه نجاتی، پناهگاهی، راه فراری یا بازگشتی هست پس کی باز خواهید گشت و به کدام سو روی می نهید. چه چیز شما را این چنین فریفته است. بهره شما از زمین به قدر قامت شماست. در آنجا چهره بر خاک خواهید نهاد. اکنون ای بندگان خدا، تا ریسمان مرگ رهاست و گلویتان را نفشرده است و جان در بدن دارید، فرصت غنیمت شمارید.
اکنون ساعت ارشاد است و آسایش تنها و هنگام خدمت و تلاش و، آنچه از روزهای عمرتان برجای مانده است، زمان مهلت شماست تا خویشتن دگرگون کنید. اکنون هنگام توبه است و زمان حاجت خواستن، پیش از آنکه به تنگنا افتید یا گرفتار وحشت شوید و جان از تن برود و آنکه اکنون چهره نهفته و در انتظار آن هستید، چهره نماید و آن خدای پیروزمند مقتدر شما را فرو گیرد، در اندیشه خویش باشید.
سیّد رضیّ گوید: در خبر است که چون آن حضرت این خطبه ادا می کرد، مستمعان را تن می لرزید و چشمها می گریست و دلها در اضطراب بود.