از سخنان آن حضرت علیه السّلام است هنگامیکه شنید سخن خوارج نهروان را: «نیست حکمی مگر از جانب خدا» فرمود:
سخن حقّی است که از آن اراده باطل میشود، آری نیست حکمی مگر از جانب خدا (خداوند متعال حاکم بجمیع امور و واجب الإطاعه است و از مقتضیات احکام الهیّ آنست که باید در میان خلق امیر و رئیسی باشد تا امر معاش و معادشان را منظّم نماید)
و لیکن خوارج می گویند: امارت و ریاست (در بین خلق) مخصوص خداوند است، و حال آنکه ناچار برای مردم امیری لازم است خواه نیکوکار یا بد کار باشد،
مؤمن در امارت و حکومت او بطاعت مشغول است و کافر بهره خود را می یابد (همه با بودن امیر از هرج و مرج و اضطراب و نگرانی آسوده اند) و خداوند در زمان او هر که را باجل مقدّر می رساند (با نبودن امیر مردم بجان هم می افتند) و بتوسّط او مالیات جمع می گردد (تا در وقت حاجت بکار بندد) و با دشمن جنگ میشود، و راهها (از دزدها و یاغیها) ایمن می گردد، و حقّ ضعیف و ناتوان از قویّ و ستمکار گرفته میشود تا نیکوکار در رفاه و از (شرّ) بد کار آسوده ماند.
(سیّد رضیّ فرماید:) در روایت دیگر وارد شده که چون حضرت سخن خوارج را شنید (که می گفتند: نیست حکمی مگر از جانب خدا) فرمود: منتظر حکم خدا در باره (کشتن) شما هستم،
و فرمود: پرهیزکار در زمان امیر عادل بطاعت خدا مشغول است و زیانکار در زمان امیر فاجر بهره خود را می یابد تا اینکه عمر هر یک بسر آمده مرگ را دریابند (آنگاه او به پاداش و این بکیفر کردار خود خواهد رسید).