از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است (در پند و اندرز به اصحابش):
قسمت أول خطبه:
کوچک شما باید از بزرگتان پیروی کند، و بزرگ شما به کوچکتان مهربان باشد،
و مانند ستمکاران زمان جاهلیّت (پیش از مبعوث شدن پیغمبر اکرم) نباشید که (آنان) نه در دین و شریعت کنجکاوی می کردند، و نه از شناختن خدا عقل بکار می بردند (نادان و از احکام خداوند سبحان غافل بودند) مانند پوست تخمی که در جای تخم نهادن مرغان پیدا گردد (و تصوّر شود که تخم پرنده است، اگر کسی آنرا بشکند) شکستن آن گناه دارد، و (اگر سالم بگذارد) بچه زیان رسان بیرون آرد (چون ممکن است تخم افعی و مار باشد، و مثل ستمکاران جاهلیّت مثل تخم افعی و مار است که در جای تخم نهادن شتر مرغ پیدا شود، زیرا مخالفت و درهم شکستن آنها با جنگ و خونریزی صورت می گرفت، و مدارای با آنان سبب گمراهی و تباهکاری می بود).
ای مردم، اگر از یاری کردن حقّ (امام علیه السّلام) یکدیگر را باز نمی داشتید (کمک می کردید) و از پست گردانیدن باطل (معاویه) سستی نمی نمودید کسیکه (در توانائی و درستکاری) مانند شما نیست در (شهرهای) شما طمع نمی کرد، و قوّت نمی گرفت کسیکه بر شما تسلّط یافته، ولیکن شما (بر اثر نبردن فرمان امام و پیشوای خود) سرگردان شدید (به ضلالت افتادید) مانند سرگردانی بنی اسرائیل (که بر اثر نافرمانی موسی علیه السّلام چهل سال سرگردان ماندند، و در آن بیابان که خداوند قصّه آنرا در قرآن کریم بیان می فرماید راه بجائی نبردند)
و بجان خودم سوگند یاد میکنم که بعد از من سرگردانی شما چندین برابر (سرگردانی بنی اسرائیل) افزوده گردیده میشود (زیرا سرگردانی ایشان چهل سال بود و سرگردانی شما و فرزندانتان تا زمان ظهور امام منتظر عجّل اللّه تعالی له الفرج بطول خواهد انجامید) بسبب اینکه حقّ را پشت سرتان نهاده و نزدیکتر را (به پیغمبر اکرم از خود) جدا کردید، و با دورتر (به آن حضرت) پیوند نمودید (از امام علیه السّلام پیروی ننموده به دنبال خلفاء و معاویه رفتید که جز فساد و تباهکاری منظوری نداشتند)
و بدانید اگر از راهنمای خود پیروی می گردید شما را براه پیغمبر خدا (که راه سیادت و سعادت همیشگی است) می برد، و از رنج بیراهه رفتن آسوده می گشتند، و بار گران سخت را از گردنها دور می انداختید (گناهی مرتکب نمی شدید که در دنیا بیچاره و در آخرت بعذاب گرفتار باشید).
قسمت دوم از این خطبه است (در خبر دادن باجتماع مسلمانان بعد از پراکندگیشان از هم و از بین بردن بنی امیّه، و سرزنش به اصحابش):
(مسلمانان) بعد از انس گرفتن با یکدیگر و اجتماع از هم جدا میشوند، و از (اطراف) اصل (و پایه دین) خود (امام بحقّ) پراکنده می گردند، پس بعضی از ایشان شاخه ای (امامی از ائمّه هدی علیهم السّلام) را می گیرد، هر کجا که برود با او همراه است (به دستورش رفتار می نماید) تا اینکه بزودی خداوند ایشان را برای بدترین روز بنی امیّه (انقراض دولتشان) گرد آورد چنانکه قطعه های ابر در فصل پاییز بهم متّصل میشود،
خداوند آنان را با هم مهربان ساخته و بهم پیوسته و بسیار می گرداند، مانند ابرهای روی هم قرار گرفته، پس از آن خداوند برای آنان درهایی می گشاید که از جای بر انگیختنشان سیل وار روانه میشوند (حرکت کرده و بکمک یکدیگر می شتابند) مانند سیل دو باغ (اهل سبا که خداوند قصّه آنرا در قرآن کریم یاد فرموده، و آن سیل عظیمی بود که همه آنان را هلاک نمود) هیچ پشته ای از آن سالم و هیچ زمین بلندی برقرار نماند، و راه آنرا نه استواری کوه و نه بلندی زمینی نسبت (کسی نمی تواند آن جمع را شکست دهد)
خداوند ایشان را در میان درّه هایی که آفریده (و مجرای سیل هم از آن درّه ها است) پراکنده می نماید و آنان را مانند چشمه ها در زمین روان می سازد (خلاصه جمعیّتشان را بسیار و قدرت و توانائی بآنها عطاء می فرماید) بوسیله آنها حقوق گروهی (ستمدیده ها) را از گروهی (ستمگران) می ستاند و گروهی (بنی عبّاس) را در شهرهای گروهی (بنی امیّه) می گمارد،
و سوگند بخدا آنچه در تصرّف ایشانست بعد از پادشاهی و حکمرانی (آنها) گداخته میشود و مانند دنبه که از آتش گداخته می گردد (عزّت و دولت و دارائی و همه چیز آنها از بین خواهد رفت).