سپاس خدای را که امساک و جمود بر ثروتش اضافه نمی کند، و عطا و بخشش تهیدستش نمی نماید، زیرا هر بخشنده ای جز او ثروتش کم می شود، و هر منع کننده ای جز او شایسته مذمّت است. اوست بخشنده انواع نعمت ها، و فراوانی بهره ها و نصیب ها. جمیع آفریده ها روزی خور اویند، رزق همه را ضمانت کرده، و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده، و راه روشنش را به رغبت کنندگان و خواهندگان آنچه نزد اوست نشان داده، و این طور نیست که جود و بخشش او در آنجا که از او بخواهند بیشتر از آنجا باشد که از او نخواهند.

همان اولی است که برای اولیّتش قبلی نبوده تا پیش از او چیزی باشد، و آخری است که برای آخریتش بعدی نیست تا موجودی پس از او باشد، و مردمک دیده ها را از دیدن و درکش باز داشت.

نه زمان بر او می گذرد تا از گذر زمان حالش دگرگون شود، و نه در مکانی است که انتقال برایش صورت بگیرد. اگر آنچه را که معادن کوهها نفس زنان بیرون می ریزند، و صدفهای دریا خنده کنندگان ظاهر می سازند، از نقره خالص و طلای ناب، و درّ منثور و خوشه مرجان، همه و همه را ببخشد در جود و سخایش اثر نگذارد، و وسعت نعمتش را پایان ندهد، و از ذخایر نعمت ها آنقدر نزد او هست که با خواسته های بندگان تمام نشود، زیرا او بخشنده ای است که درخواست خواهندگان از او نمی کاهد، و اصرار و دعای اصرار کنندگان او را بخیل ننماید.

ای پرسش کننده، به دقّت بنگر، آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمایی می کند پیروی کن، و از نور هدایت قرآن بهره مند شو. و آنچه را که شیطان تو را به یاد گرفتن آن واداشته از آنچه که در قرآن بر تو لازم نگشته، و در سنّت پیامبر صلی اللّه علیه و آله و ائمّه اثری نیامده، عملش را به خدای سبحان واگذار، که نهایت حق خداوند بر تو همین است.

و بدان که استواران در دانش آنانند که خداوند آنان را با اقرار به کلّ آنچه از آنها پنهان است و تفسیرش برای آنان روشن نیست، از ورود در ابواب و سرا پرده های اسرار پنهانی بی نیاز فرموده، و اعترافشان را به ناتوانی از رسیدن به آنچه که دانش آنها به آن احاطه ندارد ستوده، و ترک تعمّق آنان را در چیزی که بحث از حقیقت آن را امر نفرموده است استواری در علم نامیده. پس به همان اندازه که خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اکتفا کن، و عظمت خداوندی را با ترازوی عقلت اندازه مگیر، که دچار هلاکت خواهی شد.

او توانایی است که اگر همه اوهام برای شناخت نهایت قدرتش پیشرفت کنند، و اندیشه های به دور از وساوس شیطانی بخواهند اعماق غیوب ملکوتش را دریابند، و دلها برای به دست آوردن چگونگی صفاتش عاشقانه بکوشند، و عقلها در نهایت دقت در آنجا که به درک صفاتش نمی رساند به شناخت ذاتش برخیزند، و همه و همه را پس زده در حالی که آنها همه راهها و تاریکی های عوالم غیب را سیر کرده، برای خلاص خود روی به درگاه او آوره داند، عاقبت از این راه برگشته در حالی که اعتراف دارند به اینکه با پیمودن راه و بیراه، رسیدن به عمق معرفتش میّسر نیست، و هیچ خاطره ای برای اندازه زدن جلال عزّتش، بر قلب اندیشمندان خطور نمی کند.

خدایی که آفریده ها را به وجود آورد بدون اینکه از نقشه دیگری اقتباس نماید، یا در به وجود آوردن آنها از به وجود آورنده ای پیش از خود الگو بردارد. و به اندازه ای از ملکوت قدرتش، و از شگفتی هایی که آثار حکمتش گویای آن است، و از اعتراف نیاز خلق به آنچه که با قدرتش آن را حفظ می کند به ما ارائه فرموده که ما را به قیام دلیل قطعی بر معرفت و شناختش راهنمایی نموده است. در ساخته های بدیعش آثار صنع و نشانه های حکمتش آشکار است، از این رو آنچه آفریده حجّت و دلیلی بر وجود اوست، و اگر موجودی بی زبان باشد تدبیر او در وجود آن موجود برهان گویایی بر وجود او، و دلیلی محکم بر آفرینندگی ذات پاک اوست.

شهادت می دهم که آن کس که تو را به مخلوقی دارای اعضای مختلف، و مفصلهای به هم پیوسته که به تدبیر حکمت تو در لابلای پوست و گوشت پنهان است تشبیه کند، در غیب وجودش خالی از معرفت توست، و قلبش به این معنا که برای تو هرگز شبیهی نیست یقین پیدا نکرده، و گویا متن بیزاری جستن پیروان را از رهبران باطل خود در قیامت نشنیده که می گویند: «به خدا قسم ما در گمراهی آشکاری بودیم، که شما را با پروردگار عالمیان برابر می کردیم».

آنان که غیر تو را با تو برابر دانستند دروغ گفتند، که تو را به بت های خود تشبیه کردند، و به سبب اوهام غلط خویش صفات آفریده ها را به تو بستند، و با اندیشه های پست خود تو را مانند اجسام دارای اجزا دانستند، و به عقل ناقصشان تو را همانند مخلوقات که مرکب از قوای مختلفند شناختند.

و شهادت می دهم که کسی که تو را با چیزی از آفریده هایت مساوی دانست برایت نظیر قائل شده، و آن که برایت نظیر قائل شود کافر است به آنچه آیات محکم به بیان آنها نازل شده، و دلائل آشکارت بدان گویاست.

و شهادت می دهم که نهایتی و حدّی در عقلها برای تو نیست که در مجرای وزش تفکّرات آن عقول در کیفیت خاصی قرار گیری، و در اندیشه ها نگنجی تا به تصرف آن عقول در آمده و محدود گردی.

آنچه را آفرید برایش اندازه قرار داد و اندازه اش را محکم کرد، و تدبیر نمود و به خوبی تدبیر فرمود، و آن را در مسیر رسیدن به هدف خود قرار داد و آن مخلوق هم از حدودی که برایش مقرر نمود تجاوز نکرد، و به کمتر از رسیدن به هدف معیّنش اکتفا ننمود، و در مأموریتش برای انجام اراده حق چموشی و نافرمانی نکرد، و چگونه چنین باشد در حالی که همه امور از مشیّت او نشأت گرفته است.

اوست به وجود آورنده انواع موجودات بی آنکه اندیشه ای به کار برد، و بدون اینکه تصوری در باطن علمش پنهان داشته باشد، و بدون اینکه از تجربه ای از حوادث روزگاران گذشته استفاده نماید، و بدون اینکه او را در آفرینش موجودات شگفت انگیز شریکی یاری رساند.

پس آفرینش به امر او قامتی تمام یافت، و به فرمانبرداری از او گردن نهاد، و دعوت حضرتش را پاسخ گفت، آفریده ای نبود که در امرش سستی ورزد، و یا در اجرای دستورش درنگ روا دارد. کژی اشیا را راست نمود، و حدودشان را معین کرد، و با قدرتش بین اشیاء متضاد الفت داد، و اسباب اتصال آنها را فراهم نمود، و همه را به اجناسی مختلف در حدود و اندازه ها و غرائز و صورتها تقسیم کرد. مخلوقاتی هستند که خلقت آنها را استوار کرده، و آنها را بر اساس اراده متین خود به وجود آورده است.

پستی و بلندی آسمان و فاصله های فراخ آن را بدون اینکه به چیزی متکی باشد نظام داد، و شکافهای آن را التیام بخشید، و میان آن و مانندش پیوند بر قرار کرد، و دشواری بالا رفتن و نازل شدن فرشتگانی که امرش را پایین می آورند و اعمال خلق را بالا می برند آسان نمود.

پس از آنکه آسمانها به صورت دود بود آن را برای شکل گرفتن ندا داد تا اجزائش زنجیروار به هم پیوست، و درهای بسته آن را باز نمود، و از شهابهای درخشنده برای راههای نفوذ به آن دیده بان گذاشت، و به دست قدرت خود در عرصه فضا آسمانها را از اضطراب حفظ کرد، و فرمان داد که تسلیم دستورات او باشند.

خورشید آن را نشانه روشنی بخش روز، و ماه آن را که نورش به تاریکی می گراید نشانه شب قرار داد، و آن دو را در مجرای معین خودشان به جریان انداخت، و حرکتشان را در راهی که باید به پیمایند مقرر فرمود، تا به واسطه رفت و آمدشان شب را از روز متمایز سازد، و با گردش آنها عدد سالها و حساب دانسته شود.

سپس در پهنه آسمان مدار و فلک آن را قرار داد، و ستارگان دور از دیده و ستارگان درخشنده را که زینت بخش آن طاق بر افراشته اند بر آن آویزان نمود، و با شهابهای نافذ آن استراق سمع کنندگان را هدف قرار داد، و آن را به انواع طرق تسخیر از ثابت داشتن ثوابت و به حرکت در آوردن سیارات و پایین و بالا رفتن آنها و نحس و سعد آنها به جریان انداخت.

سپس خداوند سبحان برای سکونت دادن در آسمانهایش، و آباد ساختن پهنه اعلای ملکوتش موجوداتی بی نظیر از فرشتگانش را به عرصه هستی آورد، و به وسیله آنها گشادگیهای فضای آسمان را پر کرد، و صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت.

فریادهای رسای تسبیح کنندگان از آن ملائکه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان و پرده های حجاب، و سراپرده های جلال و مجد طنین انداز است. و در ورای آن فریادهای رسا که گوشها از شنیدنش کر می شود طبقاتی از نور است که دیده ها از رسیدن به آن پس زده می شوند، و به ناچار در محدوده آن نور در محل خود مطرود و رانده شده می ایستند.

ملائکه را به صورملائکه را به صورت های گوناگون، و اندازه های مختلف، دارای بال و پر آفرید، که جلال عزت حق را تسبیح می گویند، و آنچه را که از عجایب خلقت خدا هویداست به خود نمی بندند، و آفرینش چیزی را که آفریدنش مخصوص خداست ادعا نمی کنند، بلکه «آنان بندگان گرامی داشته حقند که در گفتار سبقت بر خدا نمی گیرند و فرمانش را اجرا می کنند».

خداوند ملائکه را در آن عالم امین وحی قرار داد، و به وسیله آنان امانات امر و نهیش را به جانب پیامبران روانه کرد، و همه آنان را از اشتباه مصونیت داد، بنابر این از ایشان کسی نیست که از راه رضای خدا منحرف شود. آنان را از منافع کمک خود یاری داد، و قلبشان را با تواضع و خشوع و آرامش قرین فرمود، ابواب سهل و آسان تمجیدهای خود را به رویشان گشود، و برای آنان مشعلهای روشنی بر روی نشانه های توحیدش نصب کرد.

بار گناهان آنان را سنگین نکرده، آمد و رفت شب و روز آنان را به سوی مرگ سوق نداده، تیرهای شگ و تردید از کمانهای خود استحکام ایمانشان را نشان نگرفته، و گمانها و خیالات بر جایگاه یقین استوارشان ازدحام نبرده، آتش عداوت در بینشان افروخته نشده، سرگردانی و حیرت ایمانی را که با باطن آنان پیوند خورده، و هیبت و جلالی را که از حق در دلهاشان جای گرفته از آنان سلب ننموده، و وسوسه ها به آنان طمع ندوخته تا شک و تردید با آلودگی خود بر اندیشه پاکشان قرعه زند.

گروهی از آنان در میان ابرهای پر آب، و کوههای بزرگ مرتفع، و لابلای تاریکی هایی که برای بیرون رفتن از آن راهی نیست قرار دارند. گروهی دیگر فرشتگانی هستند که قدمهایشان در طبقات زیرین زمین فرو رفته، مانند پرچم های سپیدی که در شکاف هوا نفوذ کرده، و در زیر آن بادی است آرام و خوش که آنها را در جایی که به آن منتهی شده و قرار گرفته اند نگاه داشته.

اشتغال به بندگی حق آنان را از کار دیگر باز داشته، و حقایق ایمان بین آنان و معرفت حق پیوند داده، و یقین به خداوند آنان را از همه چیز بریده و مشتاق و راغب او نموده، و رغبتشان از آنچه نزد خداست به آنچه نزد غیر خداست تجاوز نکرده.

شیرینی معرفت او را چشیده اند، و از محبّتش جام سیراب کننده ای نوشیده اند، و در سویدای دلشان ریشه های خوف خدا جای گرفته، پس قامت راستشان از طول عبادت خمیده،

و میل و رغبت طولانی به او سر چشمه تضرع و زاری آنان را تمام ننموده، مقام والای آنان رشته خشوع را از گردن وجودشان باز نکرده، و خودپسندی بر آنان غالب نگشته تا عبادات گذشته خود را زیاد بشمارند، خضوع در برابر عظمت حق نصیبی برای بزرگ دیدن حسناتشان بر جای نگذاشته،

و در مدت دراز کوشش در عبادت سستی بر آنان چیره نگشته، و از رغبتشان به حق کاسته نشده تا از امید به او رویگردان شوند، راز و نیاز طولانی زبانشان را نخشکانده،

اشتغال به غیر حق آنان را مملوک خود نکرده تا صدای مناجاتهای سرّی و راز و نیازی که با خداوند دارند قطع شود، دوش به دوش هم در مقام بندگی قرار دارند،

و آسایش طلبی آنان را به تقصیر در انجام دستورات حق نکشانده است، بلادت غفلت ها بر اراده جدی آنان در تلاش و کوشش غلبه نکند، و شهوات فریبنده همتهای عالی آنان را هدف نمی گیرد.

صاحب عرش را برای روز نیازمندی خود ذخیره گرفته اند، و به وقت انقطاع خلق از خدا و توجهشان به مخلوقات فقط خدا را مورد توجه قرار می دهند. روزگار عباداتشان را پایان نمی دهند، رغبتشان به عبادت پروردگار آنان را به هیچ سویی متوجه نمی سازد، مگر به سوی سرچشمه های امید به رحمت حق و ترس از عذاب او که هیچ گاه از دلهاشان قطع نمی شود.

آنچه علّت ترس از عذاب است از دلشان زدوده نمی شود تا از کوشش در عبادت دست بردارند، طمع آنان را به اسارت درنیاورده تا سعی در امور ظاهر را بر کوشش در امر آخرت مقدم بدارند، اعمال گذشته خود را بزرگ نشمارند، زیرا اگر بزرگ شمارند امید آنان به حق باعث زدودن رشته های خوف آنان از عذاب می شود، محض وسوسه های شیطانی در رابطه با حضرت حق اختلاف نکرده اند، قهرهای ناگوار آنان را از هم جدا نساخته، و کینه های حسدورزی بر آنان غالب نشده، و عوامل شک و بد دلی آنان را دسته دسته ننموده، و اندیشه های گوناگون آنان را تقسیم نکرده.

فرشتگان اسیر و پایبند ایمانند، نه انحرافی آنان را از ریسمان محکم ایمان بریده، و نه سستی و تنبلی ایشان را از رشته حق جدا کرده. در طبقات آسمانها جای پوست تختی نیست مگر اینکه فرشته ای بر آن در سجود است، یا در حال سیر و سرعت در بندگی خدا. با طول عبادتشان بر معرفتشان می افزایند، و بدان وسیله عزّت و جلال خدا در دلشان افزایش می یابد.

و از این خطبه است در وصف زمین و گسترش آن بر روی آب زمین را در امواج شدید و با صولت و در دریاهای پر آب فرو برد، در حالی که موجهای عظیم آن دریاها به هم می خوردند، و امواج بلند آن که در حال تدافع یکدیگر بودند به هم می کوفتند و همانند شتران نر در موقع هیجان و مستی کف به وجود می آوردند.

پس سرکشی آب به خاطر سنگینی زمین حالت فروتنی گرفت، و چون زمین به سینه خود به روی آب قرار گرفت اضطراب و هیجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حیوانی که در خاک بغلتد بر روی آب درغلتید آب آرام گرفت. آب پس از هیجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد، و در دهنه خواری مطیع و اسیر گشت.

زمین گسترده شده در میان آن آب پر موج ساکن شد، و آب را از نخوت و کبر و از باد دماغ و سرکشی و تجاوز باز داشت، و دهان آن را که پر موج بود بست، و آب از آن همه هیجان و هیبت و جست و خیز به جای خود نشست.

پس از آنکه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساکن شد، و کوههای بلند سرکشیده را که بر دوش زمین قرار داشت بر روی خود حمل نمود، خداوند آبهای چشمه ها را از بالای بینی های زمین (قله کوهها) به جریان انداخت، و در پهن دشت ها و رودخانه ها سرازیر ساخت، و حرکات زمین را با کوههای لنگر انداخته، و به وسیله صخره های بزرگ سر به فلک برداشته تعدیل نمود.

زمین به علّت نفوذ کوهها در پهنه آن، و به خاطر فرو رفتن ریشه کوهها در اعماق آن، و سوار شدن آن صخره های بزرگ بر گردن و طبقات زیرین آن آرامش و استقرار یافت.

خداوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود، و هوا را برای تنفس ساکنان آن مهیّا فرمود، و تمام نیازمندیهای اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد.

سپس بلندیهای زمین را که بی گیاه بود و آب چشمه ها به آن نمی رسید، و جویبارها وسیله ای برای رساندن خود به آن زمین های مرتفع نمی یافتند رها نساخت، بلکه ابرهایی آفرید تا عرصه های مرده آن بلندیها را احیا کنند، و گیاهش را برویانند. ابرها را پس از پراکندگی قطعاتش و جدایی پاره هایش به هم الفت و التیام داد، تا چون آب درون ابر به جنبشی سخت بر آمد، و در حواشی آن برق بدرخشید، و درخشش برق در میان قطعات ابر سپید و انبوه خاموش نشد، خداوند آن ابر پرباران را در حالی که قطعاتش به هم پیوسته بود فرو فرستاد، در حالی که به زمین نزدیک شدند، و بادها بارانهای آن را پی در پی همچون دوشیدن شیر از سینه حیوانات دوشیدند و به شدت به زمین ریختند.

زمانی که ابرها سینه خود را به زمین ساییدند، و آنچه از باران داشتند بر زمین پاشیدند، خداوند در زمین های خشک گیاه، و در دامن کوهها سبزه رویاند، در این وقت زمین با آرایش مرغزارهای خود به شادی نشست، و از پرده لطیفی از شکوفه های خوشبو و زیبا که بر خود پوشیده بود، و از نظم دقیق شکوفه ها و بوته های با طراوت که چهره آن را می آراست به نشاط و بهجت بر خاست، و خداوند آن نباتات و گلها را توشه آدمیان و روزی چهارپایان قرار داد. و نیز راههای فراخ در اطراف زمین باز کرد، و برای روندگان نشانه هایی نهاد تا به هر جا که بخواهند آمد و شد کنند.

هنگامی که زمین را برای زندگی آماده کرد، و فرمان خود را جاری ساخت، آدم (ع) را از میان مخلوق خود اختیار کرد، و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرار داد، و در بهشت خود ساکن کرد، و روزیش را در آنجا فراوان نمود، و او را به آنچه از خوردنش نهی کرده بود یاد آور شد، و به او آگاهی داد که خوردن آنچه از آن نهی شده قرار دادن خویش در معرض معصیت خدا، و به خطر افکندن قدر و منزلت خود است.

اما آدم نسبت به آنچه از آن نهی شده بود اقدام کرد، تا حرکتش با علم حق که از سابق به آن تعلّق گرفته بود موافق شد. خداوند هم او را پس از توبه به زمین آورد تا با نسلش زمین را آباد کند، و به وسیله او حجت را بر بندگان اقامه نماید. پس از قبض روح آدم حیات بندگان را از حجّت ربوبی و طریق اتّصال بین آنان و معرفت خود خالی نگذاشت، بلکه به وسیله حجّت هایی که بر زبان برگزیدگان از انبیائش ارسال کرد، و همه آنان به دنبال هم در هر دوره ای ابلاغ کننده پیامهای او بودند با مردم رابطه برقرار نمود، تا به وسیله پیامبر ما محمّد صلّی اللّه علیه و آله حجّتش تمام شد، و جای عذری باقی نماند و تهدیدش در باره مجرمان به نهایت رسید.

روزی مردم را مقدر فرمود و آن را برای برخی فراوان و برای بعضی دیگر اندک قرار داد، و ارزاق را بر مبنای تنگی و فراخی قسمت نمود، و در این تقسیم بندی عدالت به خرج داد تا هر کس را بخواهد با فراوانی رزق و کمی آن آزمایش کند، و بدین وسیله ثروتمندان و فقرا را از جهت شکر نعمت و تحمل سختی در مجرای امتحان قرار دهد. آن گاه روزی فراخ را با سختی و پریشانی درهم آمیخت، و با تندرستی آفتهای دردناک قرار داد، و شادیهای غم زدا را با غصه و اندوه مقرون نمود.

مدت عمرها را معین کرد، بعضی را طولانی و برخی را کوتاه، و بعضی را مقدم و برخی را مؤخر نمود، و رشته همه عمرها را به مرگ متصل ساخت، و مرگ را در هم پیچنده رشته های زندگی، و عامل گسیختن پیوندهای محکم قرار داد.

خداوند آگاه است از اسرار نهان مردم، و از پنهان سخن گفتن راز گویان، و از آنچه در خاطرشان به سبب گمان خطور می کند، و به آنچه بر آن با یقین تصمیم می گیرند، و از نگاه های خیانت آلود چشم که به صورت مخفی انجام می گیرد، و به آنچه در نهان دلهاست و به نادیدنیهای اعماق غیب، و به مطالبی که گوشها مخفیانه می شنود، و به درون لانه های تابستانی موران، و مراکز زمستانی حشرات، و ناله ماده شتران فرزند از دست داده، و صدای آهسته قدمها، و محل روییدن و رشد میوه ها که در غلاف پرده های شکوفه هاست، و به مخفیگاه بیشه های حیوانات وحشی در شکاف کوهها و درّه ها، و به نهانگاه پشه ها در لابلای ساقه های درختان و پوست آنها، و جای روییدن برگها از شاخه ها، و محل فرود آمدن نطفه ها از مسیر اصلاب، و به ابرهای بر آمده در فضا و محل به هم پیوستن آنها، و ریزش باران از ابرهای انبوه، و به آنچه گرد بادها با دامنه خود می پاشند، و به آنچه سیل های تولید شده از باران نابود می کنند، و بر فرو رفتن و حرکت حشرات در ریگستانها، و به جایگاه پرندگان بر قلّه های بلند کوهها، و نغمه سرایی نغمه سرایان در تاریکی لانه ها، و آنچه در صدفهاست و موج دریا آن را پرورش داده، و به آنچه تاریکی شب آن را پوشانده، یا خورشید بر آن تابیده، و آنچه را تاریکی ها و روشنایی ها به دنبال هم در بر می گیرند، و به اثر هر قدمی، و صدای هر حرکتی، و آوای هر سخنی، و حرکت هر لبی، و جایگاه هر جانداری، و وزن هر ذرّه ای، و همهمه هر صاحب نفسی، و آنچه از میوه درختان بر زمین افتاده، یا برگهایی که روی زمین ریخته، و از قرارگاه نطفه، یا خون جمع شده و مضغه، یا خلقت و نسل جدیدی که صورت گرفته.

در این آگاهی هیچ مشقتی به او نرسد، و در حفظ آنچه آفریده هیچ مانعی بر سر راه او قرار نگیرد، و در اجرای امور و تدبیر وضع مخلوقات هیچ ملالت و سستی به او دست ندهد، بلکه آگاهیش بر همه آنها نافذ است، و بر شماره تمام مخلوقات احاطه دارد، و عدلش بر همه گسترده است، و فضل و احسانش همه را فرا گیر است، در عین حالی که تمام مخلوقات نسبت به آنچه شایسته مقام اوست تقصیر دارند.

خداوندا، تو شایسته وصف زیبایی، و زیبنده شمارش نعمتهای بی پایان. بهترینی برای آرزو شدن اگر آرزو شوی، و گرامی ترینی برای امید بستن اگر به تو امید بسته شود.

خداوندا، به آنچه به من لطف کردی نمی توانم جز تو را مدح کنم، و به آن نمی توانم جز تو را ثنا بگویم، من حمد و ثنایم را به معادن ناامیدی و مواضع تردید و تهمت (که حمد غیر توست) نمی برم. تو زبانم را از ستایش آدمیان و ثنای موجودات آفریده و مورد تربیت خودت برگرداندی.

الهی، برای هر ثناگویی اجری از پاداش و احسانی از عطاست، من از تو امید دلالت به سوی ذخائر رحمت و گنجهای مغفرتت دارم.

بار الها، اینجا جایگاه کسی است که تو را به یکتایی که خاص توست شناخته، و برای این ثناگوییها و ستایش ها کسی را جز تو سزاوار ندیده، و مرا به تو حاجت و نیازی است که آثار ناگوار آن را جز فضل و احسان تو جبران نمی کند، و مرا از زمینگیری آن جز عطا و جود تو بلند نمی کند. پس در این مقام مناجات خشنودیت را به ما ارزانی دار، و ما را از دست حاجت بردن به سوی غیر خودت بی نیاز کن، که مسلّما تو بر هر چیزی توانایی.