خطبه ای از آن حضرت (ع) مشتمل بر پیشگوییهایی:

اوست خداوندی که اول است پیش از هر چیز که اولش پندارند، آخر است بعد از هر چیز که آخرش انگارند. از آن رو، که اول است باید که او را آغازی نباشد و از آن رو که آخر است باید که او را پایانی نبود. شهادت می دهم، که هیچ معبودی جز الله نیست، شهادتی که در آن نهان و آشکار و دل و زبان هماهنگ اند.

ای مردم، دشمنی با من شما را به گناه نکشاند و نافرمانی از من شما را به سرگشتگی دچار نسازد. چون چیزی از من شنوید به گوشه چشم، به انکار، به یکدیگر اشارت مکنید.

پس سوگند به آنکه دانه را شکافته و جانداران را آفریده، که آنچه به شما خواهم گفت، سخنی است از پیامبر امّی (صلی اللّه علیه و آله) آنکه این سخن به شما می رساند، دروغ نگوید و آنکه این سخن شنیده، نادان نبوده است که فهم سخن نکند.

گویی می بینم مردی را، در گمراهی سرآمد همه گمراهان، که در شام چون زاغ بانگ می کند. پرچمهایش را در اطراف کوفه برافراشته. چون دهان گشاید، چونان توسنی، که لجامش را می کشند، سرکشی آغاز کند و در زمین جای پای محکم سازد، دیو فتنه، فرزندان خود را در زیر دندان خرد بساید و دریای دمان جنگ موجها برانگیزد، روزها تیره و تار گردد و شبها با رنج و خستگی همراه. چون کشته اش بارور شود و ثمره اش برسد، همانند اشتر مست از خشم، پاره گوشت را از کنار دهان بیرون افکند و بسی چون صاعقه بسوزاند و برای لشکرهای فتنه علم بربندد و به راهشان اندازد و آنان چونان شب تاریک و دریای متلاطم پیش آیند. ای بسا، چنین توفانهایی کوفه را در هم کوبد و گرد بادها زیر و زبرش سازد. پس از اندک زمانی جنگجویان، شاخ در شاخ، در هم آویزند، آنکه بر پا تواند ایستاد درو شود و آنکه دروده شده، زیر پاها خرد و ناچیز گردد.